دانلود رایگان مجموعه جدیدترین ها



پایان نامه روانشناسی : سازگاری اجتماعی افراد دارای نقص بینایی و عوامل موثر بر آن

سازگاری اجتماعی افراد دارای نقص بینایی و عوامل موثر بر آن

یکی از کارآمدترین نشانه سازگاری افراد، توانایی برقراری روابط رضایت بخش بادیگران و کسب لذت ازآن می‌باشد. به نظر می‌رسد که داشتن مهارت‌های اجتماعی مبنای سازگاری در فرد می‌باشد. از این رو پرداختن به مهارت‌های اجتماعی ضروری می‌باشد. مهارتهای اجتماعی بر الگوهای یاد گرفته شده بسیار خاص از رفتارهای قابل مشاهده کلامی و غیر کلامی دلالت دارند که از طریق آن فرد دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد و تلاش می‌کند تا نیازهایش را برآورده سازد. این مهارت‌ها به دو دسته مهارت‌های ضعیف و مهارت‌های پیچیده تقسیم می‌شوند. مهارت‌های ضعیف شامل رفتارهایی نسبتاً ساده‌ای نظیر برقراری تماس چشمی مناسب یا لبخند زدن در موقعیت خاص می‌باشد، در صورتی که مهارت‌های پیچیده‌تر در بردارنده رفتارهایی است که متضمن پیوستن به گروه، ارائه تعارفات و انجام مکالمات با دیگران می‌شود (پلی جرینی

[۱]، ۱۹۹۴، گستن

[۲] و همکاران، ۱۹۸۸).

در سنین نوجوانی، پذیرش در جمع دوستان رفاقت‌ها و روابط بین فردی با همسالان اهمیت ویژه‌ای دارد، فقدان مهارت‌های اجتماعی بین فردی می‌تواند زمینه‌ساز مشکلات عدیده‌ای برای نوجوانان باشد. همچنین تحقیقات درازمدت (کاگان و ماس

[۳]، ۱۹۶۲، به نقل از ‌زاده، ۱۳۷۴) حاکی از آن است که نارسایی‌های روابط اجتماعی در سنین پایین به دوران بزرگسالی منتقل می‌شوند.

از چند دهه پیش، نتایج بسیاری از پژوهش‌ها بیانگر این است که افراد دارای نقص بینایی درصد بالایی از ناسازگاری‌های اجتماعی را نشان می‌دهند (کریگان

[۴]، ۱۹۷۷، بامان

[۵]، ۱۹۳۷؛ کیمارولی، ۲۰۰۶

[۶]). آنچه مسلم است اختلال نقص بینایی به صورت مستقیم باعث ایجاد مشکلات عاطفی و رفتاری در میان نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی نمی‌گردد، بلکه ناسازگاری اجتماعی را تشدید می‌کند (آمرمن

[۷]، ۱۹۸۹، ۱۹۸۷؛ وارن، ۱۹۹۴، وان هسلت ۱۹۸۳، لانفلد، ۱۹۸۱).

از میان مشکلات متعدد عاطفی در میان افراد دارای اختلال نقص بینایی، اضطراب به عنوان بخش مهمی از ناسازگاری فردی و اجتماعی افراد مبتلا به اختلال نقص بینایی به حساب می‌آید (بامان

[۸]، ۱۹۷۳). برخی از سطوح اضطراب در نوجوانان مبتلا به اختلال نقص بینایی غیرقابل اجتناب می‌باشد چرا که بر محدودیت‌های عملکردی مربوط به نابینایی متکی می‌باشد (آمرمن، وان هسلت، هرسن، ۱۹۸۶). نوجوانان نابینا و نیمه بینا بر محیط‌های اجتماعی و فیزیکی اطراف خود کنترل محدودی دارند و به همین دلیل درصد بالایی از ناامیدی، افسردگی و اضطراب را تجربه می‌کنند. تحقیقات خود گزارشی رابطه‌ی معنا‌داری میان اختلال بینایی و سطح اضطراب فرد نابینا را گزارش نمی‌دهد و نشان می‌دهد که متغیرهای دیگری مثل سن بالا، هوش پایین و مونث بودن سطح اضطراب را در نوجوانان مبتلا به اختلال نقص بینایی را افزایش می‌دهد (هاردی

[۹]، ۱۹۶۸).

وان هسلت (۱۹۸۳) ارزیابی جامعی از مهارت‌های اجتماعی نوجوانان پسر بینا و نابینای مادرزادی انجام داده‌اند. در هنگام انجام مصاحبه نوجوانان نابینا در زمینه‌ی مهارت‌های اجتماعی و اجزای غیرکلامی همچون خندیدن، ژست بدن، وضعیت ایستادن و رفتارهای کلیشه‌ای تفاوت چشمگیری با نوجوانان بینا از خود نشان ندادند. در طی مصاحبه از نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی سئوالات باز پاسخ کمتری نسبت به نوجوانان سالم پرسیده شده نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی زمان طولانی تری را در پاسخگویی از خود نشان داده و اختلالات سخنوری آنها نیز بیشتر بود. در پرسشنامه رفتار کودک که بوسیله والدین پر شد. نوجوانان مبتلا به اختلالات بینایی در مقایسه به نوجوانان بینا در زمینه سازگاری مدرسه‌ای و جذابیت جسمانی نمرات کمتری کسب کردند. همچنین آنها دارای ارتباط محدودتر و اختلال وسواس فکری، رفتارهای خصومت آمیز و افسرده‌تر بودند. مشخص شد که نوجوانان مبتلا به اختلالات بینایی نسبت به نوجوانان بینا در اجزای غیرکلامی (مثل خندیدن) مهارت کمتری داشته و رفتارهای کلیشه‌ای از خود نشان می‌دادند.

مطالعات متعددی در رابطه با تأثیر درمان‌های روان شناختی (رفتار درمانی و درمان شناختی رفتاری بر سازگاری اجتماعی کودکان و نوجوانان عادی انجام شده و نتایج این بررسی‌ها نشان داده است که مداخلات روان شناختی از جمله رفتار درمانی بر سازگاری اجتماعی افراد عادی به خصوص نوجوانان مؤثر هستند (دارلاک

[۱۰] و همکاران، ۱۹۹۱، تواتیز

[۱۱]، ۱۹۹۴، به نقل از سخندان توماج، ۱۳۸۰، اعرابی، ۱۳۸۰؛ صدیقی، ۱۳۸۰؛ مظاهری، ۱۳۸۲، درستی، ۱۳۸۳).

افراد دچار آسیب‌های دیداری (نابینا، کم بینا) ‌گرایش دارند که در موقعیت‌های اجتماعی انفعالی رفتار کنند براساس میزان آسیب دیداری، آنها ممکن است فاقد مجال و توانایی اکتساب مهارتهای اجتماعی از راه مشاهده‌ی رفتار سایرین در موقعیت‌های اجتماعی همانند دیگران باشند. افراد دچار آسیب‌های دیداری که مهارت‌های اجتماعی لازم را نیز به دست آورده‌اند هنوز ممکن است در عملکرد مناسب در زمینه‌های بین فردی با مشکل مواجه باشند. این امر می‌تواند ناشی از نشانه‌های ناکامی موقعیتی، فقدان بازخوردهای صادقانه از تعاملات، رفتار نامناسب افراد بینا و وجود نگرش‌های منفی در قبال افراد دچار آسیب‌های دیداری در جامعه باشد. افراد نابینا ممکن است براساس تعاملات منفی با افراد بینا، شناخت‌ها و عواطف معیوبی را توسعه دهند که استفاده از این مهارتهای اجتماعی آنها را در شرایط زندگی واقعی دچار مشکل می‌کند.

از نظر رشد اجتماعی و هیجانی و نیز سازگاری اجتماعی، اصول و موضوعات مربوط به رشد اجتماعی و رشد هیجانی افراد نابینا همانند افراد بینا است. آنچه موجب ناسازگاری نابینایان می‌گردد تفاوت‌های هوشی آنان نیست بلکه عوامل دیگری نظیر محیط‌های خانوادگی نامطلوب، وجود ناتوانایی‌های دیگر و واکنش ناسنجیده‌ی اطرافیان می‌باشد (شریفی درآمد، ۱۳۷۹).

۲-۶-۶ عوامل مؤثر در سازگاری نابینایان

عواملی که در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان مؤثر است:

عوامل متعددی در چگونگی توانایی‌ها و سازگاری‌های نابینایان و همچنین شیوه‌های آموزشی و باز پروری و توانبخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱- سن وقوع نابینایی

این که کودکان در چه سنی نابینا شده باشند بر توانایی‌ها و سازگاری‌های بعدی او تأثیر فراوان می‌گذارند.

برای بررسی اثرات نابینایی روی افراد مختلف می‌توانیم آنها را به دو دسته تقسیم کنیم.

الف- افراد نابینای مادرزادی و یا آنها که قبل از ۵ تا ۶ سالگی نابینا شده‌اند. معمولاً افرادی که قبل از سنین ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست داده‌اند از نظر توانایی‌های کلی همانند کودکانی هستند که دچار نابینایی مادرزادی هستند. زیرا در چند سال اول زندگی از تجارب و حافظه بصری چندان بهره‌ای کسب نکرده و یا از حداقل حافظه بصری برخوردار بوده‌اند.

این کودکان شناخت عینی از عالم بینایی ندارند و نمی‌توانند از یک بینش تخیلی مفید برخوردار باشند و از بدو تولد و یا از دوران طفولیت خود را با دنیای افرادی که بینایی دارند تطبیق می‌دهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با بهره گرفتن از سایر حواس خود اغاز می‌کنند. این گروه از افراد نابینا اصولا دچار شوک یا ضربه روانی نشده و در عالم نابینایی بزرگ می‌شوند. به آن انس می‌گیرند و نداشتن دید مساله چندان مهمی برایشان جلوه نمی‌کند.
ب) افراد نابینایی که بعد از ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست داده‌اند. دسته دوم افرادی هستند که قبلا بینا بوده‌اند و جامعه افراد بینا را شناخته‌اند و کم و بیش ان را به خاطر می‌آورند و از طرف خود و محیط و رنگ‌ها
و. . . شناخت عینی دارند که کمک مؤثری در به وجود آوردن یک سلسله بینش‌های تخیلی از مشاهدات قبلی در زمان بینایی به شمار می‌رود.

در بسیاری از مواقع دوران بینایی خود را به خاطر می‌اورند و تاسف آن دوران را می‌خورند و در واقع افراد نابینایی هستند که سال‌ها بینایی را تجربه کرده‌اند و اکنون دقیقا درک میکنند که در آن زمان از چه موهبتی برخوردار بوده‌اند. وقوع نابینایی بعد از ۵ تا ۶ سالگی تأثیرات زیادی در سازگاری عاطفی آنها دارد و در نحوه برنامه‌ریزی آموزشی و توانبخشی نیز کاملا مؤثر است. به عنوان مثال وقتی که کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از آموزش رسمی و خواندن تجاربی کسب کرده باشد با آنکه اصول کلی در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما هیچ گونه وجوه مشترکی بین خواندن عادی و علائم بریل (خط برجسته که از آرایش و چگونگی قرارگرفتن یک تا ۶ نقطه به وجود می‌اید) وجود ندارد. بنابراین کودکی که قبلا خواندن فارسی را آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به طریقه جدید را بیاموزد و بدیهی است که در این حال آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که آموزش متفاوت داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد.

کودکی که قبلا یاد گرفته بود که چگونه کتاب معمولی را بخواند ممکن است در آغاز یادگیری بریل از خود بی‌میلی و عکس‌العمل منفی نشان دهد زیرا که هنوز به خوبی وجود نقیصه بینایی خود را که تازه براو عارض شده نپذیرفته و نیاز به راهنمایی و مشاوره صحیح جهت سازگاری‌های عاطفی، هیجانی و اجتماعی دارد. کسانی که در طول زندگی نابینا شده‌اند در بسیاری از موارد قوه ادراک بیشتری از افراد نابینای مادر زادی دارند. از افراد نابینای متعددی که به عللی در سنین بالای یک سالگی بینایی خود را از دست داده بودند سوال شد آیا ترجیح می‌دادید که نابینای مادر زادی بودید؟ پاسخ‌های ارائه شده گویای این واقعیت است که آنها از این که نابینای مادرزادی نبوده‌اند راضی هستند.

تحقیقات بسیاری نشان داده‌اند که آنها که عالم بینایی را تجربه کرده‌اند و شناخت فراوانی از ان داشته‌اند از نظر استعداد، قوه تفکر و یادگیری بهتر از افراد نابینای مادر زادی هستند و از لحاظ درک رنگ و ظواهر طبیعت، مسائلی که به فضا و شناخت محیط و اشیا» ارتباط پیدا می‌کند، در طول زندگی نابینا شده‌اند آگاه‌تر، دقیق‌تر و واقع بینانه‌تر از افراد نابینای مادر زادی هستند. کرول، محقق مسائل نابینایی براین عقیده است که دیر نابینا شده‌ها اکثرا عقاید و دیدگاه‌های خود را راجع به اشیا» و محیط اطراف براساس معیارهای کاملا متفاوتی با افراد نابینای مادرزادی در ذهن خود پرورش می‌دهند. دیر نابینا شده‌ها از طریق بینایی قبلی خود مجسم می‌کنند در حالی که افراد نابینای مادر زادی عقاید خود را براساس سایر حواس خود پرورش می‌دهند. ولی این حواس محدودند و دقت کافی را برای کسب بعضی اطلاعات ندارند.

کودکانی که توانسته‌اند قبل از ابتلای به نابینایی دیدن برخی از اشیا» را تجربه کنند خواهند توانست تا اندازه‌ای برآن تجربه‌ها متکی باشند. اگر چه برای کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند، این امکان وجود دارد که برخی از مفاهیم را با همان سرعت کودکانی که بعد از چند سال بینایی، نابینا شده‌اند کسب کنند. اغلب متخصصان با این امر موافقند که کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند در یادگیری بسیاری از مفاهیم، دچار مشکل بیشتری می‌باشند.

نوجوان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در ۴ زمینه پرخاشگری، طرد – پذیرش، مسائل جنسی و نگرانی از آینده، مشکلات بیشتری دارند و همه این مشکلات از مسائل اساسی نابینایی است. فقدان دید این مشکلات را بر نوجوان تحمیل می‌کند.

۲- چگونگی وقوع نابینایی

فردی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می‌دهد با فردی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست می‌دهد، از نظر سازگاری‌های عاطفی و هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید متفاوت است. در واقع فردی که به تدریج بینایی خود را از دست می‌دهد معمولاً به تدریج نیز با شرایط جدید سازگار می‌شود. لذا در نظر گرفتن این مسائل در سازگاری‌های اجتماعی افراد مؤثر است.

۳- عوامل و چگونگی عارضه بینایی

بعضی از عوامل و شرایطی که سبب نابینایی می‌شوند مثل آب سیاه مادر زادی گاهی با دردهایی همراه است که فرد باید آنها را متحمل شود. طبیعی است که چنین شرایط در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه سازگاری فرد بی‌تاثیر نخواهد بود.

[۱]– Pellegrini

[۲]– Gesten

[۳]– Kagan & Mos

[۴]– Carrigan

[۵]– Bauman

[۶]– Cimarolli

[۷]– Ammerman

[۸]– Baman & Yoder

[۹]– Hardy

 


پایان نامه : خصوصیات افراد با ناتوانی اجتماعی

خصوصیات افراد با ناتوانی اجتماعی

 

ادراک اجتماعی، توانایی فهم موقعیت‌های اجتماعی و به همان میزان حساسیت نسبت به احساسات دیگران است. دانش‌آموزان با نقص ادراک اجتماعی در انواع فعالیت‌های مستقل که انتظار می‌رود که کودکی که با سن مشابه انجام دهند ناتوان هستند، آنها از قضاوت در مورد نگرشهای مردم در محیط اجتماعی ناتوان بوده و نسبت به جو موقعیت‌های اجتماعی غیر حساس هستند. آنها تمایل به بروز رفتارهای نامناسب و ایجاد نگرش نامطلوب دارند. برخی از خصوصیات افراد ناتوان اجتماعی در زیر ارائه شده است:

الف) ضعف در قضاوت. رشد ادراک اجتماعی از برخی جهات با رشد مهارت‌های تحصیلی نظیر خواندن و ریاضیات مشابهت دارد. در هر دو مورد افراد بایستی یاد بگیرند که فرایندها را پیش‌بینی کرد و نتایج واقعی را با نتایج مورد انتظار مقایسه نمایند و نهایتاً براساس چنین بازخوردی رفتار خود را با موقعیت متناسب نمایند. اشخاص با مشکل ادراک اجتماعی در هر کدام از این قدمها با مشکل مواجه هستند. آنها نمی‌توانند فرایندهای اجتماعی دیگران را پیش‌بینی نموده و قادر به حصول اطمینان نیستند که آیا رفتار اجتماعی فرد با رفتار پیش‌بینی شده تطابق دارد یا خیر.

علاوه بر این، آنها قادر نیستند که رفتار خود را در سایه چنین مقایسه‌هایی تطبیق نمایند و در نتیجه مردم گریز و بی‌تفاوت به نظر می‌رسند. به عنوان مثال به نحو نامناسبی اطلاعات بسیار شخصی را در آشنایی‌های اتفاقی وارد کنند و در همین حال ممکن است ندانند که چطور برای داشتن یک رابطه مطلوب دوستانه با آنهایی که مایل هستند دوست شوند، سرمایه گذاری کنند (اوزمان

[۱]، ۱۹۸۷، به نقل از لرنر

[۲]، ۱۹۹۷).

دانلود مقاله و پایان نامه

ب) ناتوانی در درک احساسات دیگران. به نظر می‌رسد افراد با ناتوانیهای اجتماعی نسبت به همسالان خود توجه کمتری به احساسات دیگران دارند و احتمال دارد از نظر کلامی یا رفتاری به گونه‌ای نامطلوب عمل نمایند. زیرا آنها نمی‌دانند فردی که به او واکنش نشان می‌دهند خوشحال یا ناراحت است، پذیرا یا ناپذیر است. علاوه بر این آنها نسبت به جو عمومی یک موقعیت اجتماعی حساسیت لازم را ندارند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که افراد با ناتوانی‌های اجتماعی در کشف و درک سرنخهای اجتماعی مفید که توسط دیگران ارائه می‌شود ضعیف هستند. این چنین عدم حساسیتی می‌تواند منشا ایجاد مشکل در برقراری رابطه با همسالان و والدین گردد (سیلور

[۳]، ۱۹۹۲، برایان

[۴]، ۱۹۹۱، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).

ج) مشکل در اجتماعی شدن و دوست یابی. والدین کودکان با ناتوانی‌های اجتماعی گزارش می‌کنند کودکانشان مشکلات قابل ملاحظه‌ای در دوست یابی دارند در طی اوقاتی که کودک برنامه‌ای ندارد مثل ساعات پس از مدرسه، تعطیلات آخر هفته حالت سردرگمی شدیدی دارد. مشاهده والدین نشان می‌دهد، زندگی اجتماعی کودکانشان با سایرین متفاوت است. هنگامی که آنها برای تعاملات اولیه اجتماعی تلاش می‌کنند، اغلب نادیده گرفته می‌شوند. حتی غریبه‌ها نیز می‌توانند پس از مشاهده این کودکان از طریق نمایش ویدیویی، تنها ظرف چند دقیقه آنها را شناسایی کنند (براویل، ۱۹۹۱، ووگن

[۵]، ۱۹۹۱، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).

د) مشکل در پایه‌ریزی ارتباطات خانوادگی. خانواده جوهره زندگی کودک بوده و او شدیداً نیازمند و اطمینان در خانواده می‌باشد. با وجود این که کودک مشکلات بی‌اندازهای در رفتار اجتماعی، زبان و خلقیات دارد حتی ارتباطات خانوادگی نیز به سختی برقرار می‌شود. کودک ممکن است از جو خانوادگی نشده و از طرف والدین هم مانند همسالان و معلمان طرد می‌شود (سیلور، ۱۹۹۲، برایان، ۱۹۸۶، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).

افراد دارای اختلال بینایی با انواع چالشهای غیر منتظره در گذار از کودکی به بزرگسالی برخورد می‌کنند. عمده‌ترین این چالشها شامل اطلاعات ناکافی در خصوص جنسیت (فولک و ادی

[۶]، ۱۹۷۴) روابط عاطفی (لانفلند

[۷]، ۱۹۸۱) ‌و ناتوانی در رانندگی (کورن و ساکس، ۱۹۹۴، هاجز و کلر

[۸]، ۱۹۹۹)، اضطراب در خصوص زندگی آتی (هارولی

[۹]۱۹۶۸، میلر

[۱۰]، ۱۹۷۲)، بیکاری بالقوه (ولف و ساکس، ۱۹۹۷) و همچنین مشکل دریافتن فعالیتهایی که بتوانند با همتایان نابینای خود مشارکت کنند. همانگونه که این گروه از افراد با این چالشها روبرو می‌شوند به مراتب بیشتر از دوران کودکی خود دچار کمرویی میشوند. کودکان دارای مشکلات ناسازگاری اجتماعی، کمبودهایی را در زمینه مهارتهای اجتماعی مانند برقراری ارتباط، همکاری و روابط با همسالانشان نشان میدهند. فرد نابینا اغلب مورد ترحم و رفتارهای مهربانانه کاذب قرار می‌گیرد. از این رو ممکن است دلسوزی‌های مردم جنبه واکنشی داشته باشد. در این صورت حمایت‌های بیش از حد و پذیرش تصنعی بی‌شک به تمامیت روانی و فردیت نابینا لطمه می‌زند. زیرا از یک سو متوجه می‌شود که محبت‌ها و توجهات اطرافیان به اوساختگی است و از طرف دیگر متوجه می‌شود که واجد کفایت اجتماعی آن طور که باید باشد، نیست. در نتیجه به تدریج جایگاهش را در اجتماع از دست می‌دهد. بدین ترتیب یا با اراده خودش با اجتماع قطع رابطه می‌کند یا به خاطر ضعف پذیرش اجتماعی جامعه گریز می‌شود (شریفی درآمدی، ۱۳۷۹).

[۱]– Ozman

[۲]– Llerner

[۳]– Silver

[۴]– Brayan

[۵]– Woogen

[۶]– Foulk & Uhde

[۷]– Lowenfeld

[۸]– Hodges & Keller

 


پایان نامه : تأثیر نابینایی بر تجربه اکتسابی

تأثیر نابینایی بر تجربه اکتسابی

 

دومین عامل تحول روانی، تجربه اکتسابی است. هنگام چهار دست و پا راه رفتن، نابینایی مطلق موجب تاخیر در خزیدن یا چها ردست و پا راه رفتن و را ه رفتن مستقل و بدون کمک اطرافیان می‌گردد. فرایبرگ (۱۹۶۹) خاطر نشان می‌کند که این تاخیر ناشی از فقدان محرک درونی برای رسیدن به یک هدف دیداری است که معمولاً بر اساس بینایی فراهم می‌شود. کودک برای آنکه به سمت نشانه‌های صدا برود وخود رابه طرف آن سوق دهد، باید قبلا شیء دائم در او تشکیل یافته باشد. کودکی که فاقد بینایی است، در جابجایی حرکتی و جهت یایی، دچار تاخیر است. بنابر این چنین کودکی فاقد تجارب اکتسابی کافی است. و بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که کودک نابینا در تحول شناختی دچار تاخیر است (راگو، ۱۹۸۸).

 

دانلود پایان نامه

دانلود پایان نامه

 

۳- تاثیر نابینایی بر تفویض‌ها و انتقال‌های اجتماعی

 

سومین عامل تحول روانی، تفویض‌ها و انتقال‌ها ی اجتماعی است. این عامل تعامل‌های اجتماعی را نیز در بر می‌گیرد. تعامل اجتماعی، به توانایی کودک برای عمل فعال و مو ثر در طول تماس اجتماعی، بستگی دارد. همچنین ورود کودک نابینا به برنامه‌های آموزشی مستم فعالیت یکپارچه و فعال او در تمام بر نامه‌های مدرسه است. اما بدون مداخلات ضروری، محرومیت حسی نابینایان مانعی در این راه قلمداد می‌شود. علاه بر این فقدان بینایی بر یاد‌گیری تقلیدی از حالت چهره، حرکات و اشارات ضمنی صورتشان کمتر از افراد عادی است (راگو، ۱۹۸۸).

 

 

۴- تاثیر نابینایی بر تعادل‌جویی

 

تعادل‌جویی به مثابه یک عامل سازمان‌دهنده عوامل سه گانه فوق عمل می‌کند تا آنها را بدون تناقض به یکدیگر پیوند دهد. هر تحول زیستی واجد فرایندهای نظم‌جویی است. تعادل‌جویی یک فرایند تدریجی و توام با خود نظم‌جویی است و با این مفهو م، گام به گام به حالت نهایی بازگشت‌پذیری میل می‌کند که مشخصه تمام ساخت‌های عالی شناختی مستم ساخت‌های حسی- حرکتی است. از این رو هر گونه نقص یا نارسایی حسی- حرکتی و نتیجتا ساخت‌های عالی شناختی را تحت تا ثیر قرار می‌دهد. اگر چه نارسایی‌های حسی- حرکتی مانند نابینایی ممکن است به نقص تعادل‌جویی منجر گردد (راگو، ۱۹۸۸).

 

۵- تاثیر نابینایی بر روی کنشهای رمزی

 

 تقلید»، بازی رمزی»، تصویر ذهنی» به منظور شناخت تفاوت‌های کمی و کیفی تحول شناختی کودکان نابینا لازم است که کنش‌های رمزی یا نشانه‌ای را در این کودکان مورد برسی قرار دهیم. کنش‌های نشانه‌ای در مرحله اول دوره دوم یعنی دوره عملیات عینی تثبیت می‌شوند.

 

۶- تاثیر نابینایی بر روی تقلید در غیاب الگو»

 

بینایی در تقلید در غیاب الگو نقش مهمی بر عهده دارد. تقلید در غیاب الگو زمانی رخ می‌دهد که الگوی فرد غائب است. کودک تصویرهای ذهنی مربوط را فرا می‌خواند و از حرکات و اشارات رفتارهای موضعی و رفتارهای حرکتی تقلید می‌کند، اما قبل از این که کودک بتواند تقلید کند باید مشاهده کرده باشد یا درباره آن شنیده باشد. در واقع افراد آنچه را که تجربه کرده‌اند تقلید می‌کنند.

 

تاثیر نابینایی بر بازی رمزی

 

پیاژه عقیده دارد که بازی برای عواطف کودک و تعادل هوش او ضروری است. در کودکان نابینا درون دادهای بینایی کاهش یافته و یا اصلا وجود ندارد. این کودکان شانس مشاهده بز رگسالان را ندارند، آنها کمتر با دیگران مواجه می‌شوند، در نتیجه به شدت، تجارب زندگیشان که پایه‌های بازی را تشکیل می‌دهند محدود است.

 

بازی رمزی، مستم تجسم یک شی و یک موقعیت از راه بینایی ویا شنوایی است در نتیجه این بازی هم تقلید است و هم تخیلی. به همین دلیل کودکان پیش دبستانی نابینا از لحاظ شناختی برای بسیاری از فعالیت‌های بازی آمادگی ندارند زیرا نابینایی موجب می‌شود که فرد در تجسم شی، موقعیت یا صوت در غیابش و در تقلید الگو‌ها دچار مشکل باشد زیرا در این زمینه از تجارب بصری لازم برخودار نیست.

 

تاثیر نابینایی بر تصاویر ذهنی

 

در سطح پیش عملیا تی تصاویر ذهنی بر گرداننده، به تقلید ادراکی محدود است. منظور از این تصاویر ذهنی، باز پدید آوردن آن چیزی است که قبلا ادراک شده است. این تصاویرذهنی شامل شکل‌بندی ایستا، متحرک (تغییر در مکان) و تبدیلی (تغییر در شکل) است. این سه نوع واقعیت بطورپیوسته در تجارب ادراکی آزمودنی رخ می‌دهد.

 

جایگاه این تصاویرذهنی به گو نه‌ای است که باید پذیرفت که اثرات مخرب نابینایی بر تحول شناختی کودک نابینا مربوط به محرومیت تجربه‌ای است و تاثیری که این محرومیت بر روی تصاویر ذهنی می‌گذارد برای تحول شناختی کودک بسیار زیان‌آور است (پیاژه و اینهلدر، ۱۹۶۹، به نقل از سالووی، ۱۹۸۷). از این رو برای جبران تاخیر تحول شناختی در کودکان نابینا، ایجاد تصویر ذهنی از راه تقویت کنش‌های شنوایی ضروری است.

 

دانلود پایان نامه روانشناسی : ویژگی های معلمان موفق و ناموفق

ویژگی های معلمان موفق و ناموفق

از دیدگاه انسان گرایانه می توان گفت معلمان کارآمد کسانی هستند که به مفهوم دقیق کلمه انسان” هستند. آنان با برخورداری از زیباترین احساسات انسانی با روشی منصفانه، آزادمنشانه و فارغ از گرایش های دیکتاتور مآبانه با دانش آموزان رفتار می کنند و قادرند به راحتی و به شکل طبیعی با آنان روابط دوستانه و انسانی برقرار کنند. معلمان نالایق و ناموفق نیز به نظر می رسد که از احساسات انسانی بی بهره اند و همواره در پی جاه طلبی، اعمال قدرت و استفاده از شیوه های دیکتاتوری در کلاس هستند و کمتر به نیازهای دانش آموزان خود می اندیشند. گروهی چنین می پندارند که اگر کسی دانشجو یا طلبه خوبی باشد معلم خوبی نیز هست و چنین استدلال می کنند که هرگاه معلمی به موضوع تدریس خود تسلط داشته باشد می تواند به خوبی آن را تدریس کند، اگرچه این امر تا حدودی صحت دارد، ولی میزان دانش و تسلط معلم بر موضوع درس به تنهایی نمی تواند فضای خالی موجود بین تدریس و فراگیری را پر سازد. بهترین مثال این ادعا در مقاطع عالی تحصیلی مشاهده می شود. استادانی که بیشترین دانش را در یک موضوع خاص دارند ااما از لحاظ تدریس بهترین استادان نیستند. در مورد این گروه معلمین بارها شنیده شده است که موضوع درس را به خوبی می داند ولی قادر به برقراری ارتباط نیست، گوش دادن به حرف هایش سردرد می آورد یا موضوع درس را به شکل خام ارائه می دهد.” این عبارات نمایانگر آن است که مشکلات مربوط به روابط بین معلم و دانش آموزان صرفا ناشی از میزان دانش معلم نیست. این امر به آن معنا نیست که اهمیت تسلط معلم بر موضوع تدریس، نادیده انگاشته شود، بلکه خود نیز به عنوان آموزگار بر آن تاکید کافی داریم اما نگاهی به میانگین نمرات، ضریب هوشی و میزان آمادگی کارآموزان معلمی به هنگام طی دوره تربیت معلم این حقیقت را آشکار می سازد که بین عوامل مذکور و میزان موفقیت و کارآمدی این افراد در زمان تدریس عملی در کلاس ها همبستگی مختصری وجود دارد.

متغیرهای دیگری نظیر گرمی سخن و مهربانی و احساس مسئولیت در برابر نیازها و علایق دانش آموزان و رغبت به تدریس، رابطه معنی دارتری با موفقیت معلم و میزان آموخته های دانش آموزان دارد. به طور کلی هرچه بیشتر به جنبه های عاطفی و انسانی در کلاس توجه گردد بیشتر می توان به کارآمدی و اثربخشی تدریس معلم امیدوار بود. معلمی که اعتقاد دارد دانش آموزان از توانایی فراگیری برخوردارند، رفتار مطلوب تری از خود بروز خواهد داد تا معلمی که دانش آموزان را فاقد قدرت یادگیری می پندارد. به نظر می رسد که معلمین خوب و موفق را می توان با توجه به اعتقادات زیر نسبت به مردم از معلمین غیرکارآمد و ناموفق متمایز ساخت: معلم خوب، معتقد است که سایرین خود قادر هستند مشکلات و مسائل خویش را بررسی کنند و راه حل موفقیت آمیزی برای آنها بیابند.

مقاله - متن کامل - پایان نامه

دیگران را به منزله دوستان خود می پندارد و اعتقاد دارد که آنان همواره در راه تکامل خود گام بر می دارند.

دیگران در نظر او موجوداتی با ارزش و متعادلی هستند و هرگز کسی را عاطل و بی ثمر نمی انگارد. مردم و رفتار آنان را از دیدگاه رشد توسعه درونی نه محصولی از وقایع بیرونی برای شکل بخشیدن به موجودیت انسان، می نگرد و معتقد است که مردم از خلاقیت و پویایی کافی برخوردارند و این فکر که دیگران فاقد نیروی سازنده هستند هرگز در او راه پیدا نمی کند. می پذیرد که مردم ارزش این را دارند که مورد اعتماد و اطمینان قرار گیرند و به شیوه ای منطقی و قانونی با آنان رفتار گردد. معتقد است که مردم با برخورداری از تعالی بالقوه به سوی رسیدن به کمال در حرکت اند و آنان هرگز به منزله موانعی بر سر راه دیگران و تهدید آنان قلمداد نمی شوند(شریفی ،حسن پاشا ،رشد معلم اذرماه ۶۹-۷۰) .

 

 

 

 

 

 

درآموزش چه خبر است؟

گاهی علت افت تحصیلی یا شکست درسی دانش آموز را باید در مدرسه جستجو کرد. اهم عللی که می توان از این نظر مورد بررسی قرارداد، به شرح ذیل است.

شیوه تدریس معلم :

می توان گفت هر دانش آموز به شیوه خاصی مطالب درسی را درک و فرامی گیرد. وظیفه معلم است که با شناخت دانش آموزان و آگاهی از چگونگی کاربرد شیوه های مختلف تدریس مدل مناسبی برای تدریس انتخاب کند.

گاهی علت افت تحصیلی دانش آموز این است که شیوه تدریس معلم مطابق روش یادگیری دانش آموز نیست.

برنامه درسی مدرسه :

گاهی علت افت تحصیلی این است که برنامه درسی طراحی شده از طرف مدرسه مناسب نیست ؛ مثلا دروس نسبتا سخت را پشت سر هم و یا در ساعاتی گذاشته اند که عموما دانش آموزان خسته هستند.

انتظارات و پیش داوری های معلم :

معلم در اولین برخورد با شاگردان خود سعی می کند، با پیشداوری خود آینده تحصیلی آنها را مجسم کند.

مطالعات نشان داده است که این قضاوت ها بر میزان پیشرفت و یا شکست دانش آموز در دروس تاثیر دارد، به این صورت که اگر دانش آموزی که نمرات متوسط دارد به یک معلم معرفی کنیم و به او بگوییم تیزهوش است و نمرات درخشانی خواهد آورد؛ خود این دادن نگرش در ارتباط با معلم با دانش آموز تاثیر خواهد گذاشت و باعث پیشرفت درسی وی خواهد شد.

نتیجه این که معلمان باید از پیش داوری بویژه از نوع منفی آن بپرهیزند، زیرا خود این امر منجر به شکست او خواهد شد.

شرایط فیزیکی کلاس :

دمای مناسب یکی از ضروریات یک کلاس درس است و در غیر این صورت می تواند به عنوان یک متغیر مزاحم مانع توجه دانش آموزان به معلم و درس شود . بنابراین یک کلاس   درس باید از دمای مناسب در فصول سال بهره مند باشد . اگر فضای کلاس برای نشستن و راه رفتن مناسب نباشد، نور کافی نداشته باشد و یا تابلوی کلاس طوری نصب شده باشد که همه به راحتی نتوانند از آن استفاده کنند ، منجر به افت آموزشی خواهد شد . در مورد نقش تراکم کلاس ( تعداد دانش آموزان کلاس ) مطالعات نشان  می دهد که در کلاس های کم تراکم ، موفقیت دانش آموزان بیشتر  نیست ، مگر آنکه کلاس کمتر از ۱۵ نفر باشد که در این صورت امکان آموزش انفرادی فراهم می شود . همچنین می توان اظهار داشت که میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در کشورهای صنعتی در کلاس های بیشتر از ۴۵ نفر و در کشورهای در حال توسعه  در کلاس های بیش از ۵۵ نفر کاهش می یابد . جالب توجه است که در مقایسه تطبیقی انجام شده بین دانش آموزان پایه پنجم ۱۵ کشور ، کره با تراکم ۶۰  نفر در کلاس و ژاپن با ۴۲ دانش آموز در کلاس ، رتبه اول را به دست آورده اند . بنابراین آنچه در پیشرفت دانش آموزان نقش مهمی ایفا می کند ، تراکم کلاس نیست بلکه مهمتر از آن ، چیزی است که در کلاس اتفاق می افتد . در مورد کلاس های با تراکم بیش از ۶۰ دانش آموز هیچ مطالعه ای  در دسترس نیست و به نظر می رسد که عدد ۶۰ را بتوان به عنوان تراکم حداکثر به حساب آورد ، مشروط برآنکه اتاق درس به اندازه کافی باشد و معلم قبلا” با شیوه تدریس در  این گونه شرایط آشنا شده باشد .

تعویض مکرر معلمان:

جابه جایی معلمان در طول سال تحصیلی و ناتوانی بعضی دانش آموزان به منظور سازگاری با روش تدریس و خصوصیات معلم ممکن است بویژه در مقاطع آموزشی پایین تر، منجر به افت تحصیلی شود.

ارزیابی نادرست معلمان از عملکرد دانش آموزان ، کنترل نامناسب کلاس از سوی معلم ، فقدان وسایل کمک آموزشی ، کمبود کتب درسی ، عدم همکاری و ارتباط بین اولیا و مدرسه ، عدم وجود نظم و انضباط در کلاس و مدرسه و کمبود فضاهای آموزشی از دیگر علل موثر در افت تحصیلی دانش آموزان هستند

کیفیت پایین امکانات آموزشی:

کمبود و کیفیت پایین امکانات آموزشی نه تنها در افت تحصیلی تاثیر دارد بلکه به خاطر اینکه وجود امکانات کافی و مناسب آموزشی مکمل تلاشهای معلم در آموزش و ارتقاءکارایی او دارد. وقتی سازمانهای آموزشی از امکانات آموزشی لازم برخوردار نباشند تلاشهای دانش آموزان به همراه کادرهای آموزشی و تربیتی ره به جایی نبرده و موجب به هدر رفتن زحمات چندین ساله آنها خواهند شد. کمبود مدارس  و فضاهای آمزشی ، کمبود امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی ،هر کدغام به نحوی در کیفیت آموزش تاثیر دارند و زمینه را برای افت تحصیلی آماده می سازند. علاوه بر آنها نامناسب بودن ساختمانهای اختصاص یافته  به مدارس نیز علتی از علل می باشد .طبق آمار و تحقیقات به عمل آمده سه استان ،یزد،کرمان و اصفهان که از نظر ساختمانهای آموزشی نسبت به سایر استانها در وضعیت بهتری قرار دارند درصد قبولی بالاتری را به خود اختصاص داده اند که مؤید این علت می باشد. علاوه بر امکانات آموزشی و تفریحی ،حجم زیاد کتابهای درسی نیز به میزان قابل توجهی در میزان افت تحصیلی دخلت دارد . و این موضوع به خصوص در مورد کتابهای نظام جدبد آموزش متوسطه بیشتر صدق می کند. علاوه بر موارد فوق کمبود وسایل کمک آموزشی در مدارس نیز یکی از علل افت تحصیلی در رابطه با امکانات آموزشی می باشد.‍ (بهروش،علی، رومه اطلاعات ،۱۳۷۸).

 

 

 

 


پایان نامه نقش معلمان در افت تحصیلی دانش آموزان :

در گذشته معلم اساسأ منبع دانش و اطلاعات به شمار می رفت و نقش اصلی او عبارت بود از انتقال دانش  و اطلاعات به ذهن دانش آموزان و وادار کردن آنها به تمرین و تکرار برای به خاطر سپردن هر چه بیشتر این اطلاعات،تنبیه مهمترین روش برای وادار کردن دانش اموزان به یادگیری بود زیرا این اعتقاد وجود داشت که عدم یادگیری دانش آموز صرفا به سبب بی میلی او به یادگیری است و بعبارت دیگر نمی خواهد یاد بگیرد.اما در عصر حاضر با پیشرفت تکنولوژی رادیو ، تلویزیون ،رومه ها ،مجلات ،فیلمها و غیره بعنوان منابع اطلاعات مهم به شمار می روند.بنابراین در جهان امروز معلم نه بعنوان منبع دانش و اطلاعات به شمار می رود و نه آنکه نقش او تنها انتقال دانش به ذهن دانش اموزان است .در چنین شرایطی نقش معلم آن است که به دانش آموزان بیاموزد که چگونه بیاموزند؟ به عبارت دیگر راه آموختن را به آنها یاد بدهد.معلم مناسب ترین شرایط را برای یادگیری دانش آموزان فراهم می آورد .کنجکاوی طبیعی آنان و فعالیت هایشان را در جهت سازنده هدایت کند و فرصت هایی را فراهم سازد که هر دانش آموز تا حداکثر ظرفیت خود رشد کند و استعداد و توانایی هایش را پرورش دهد(شریفی ،حسن پاشا ،رشد معلم اذرماه ۶۹-۷۰)

پایان نامه

 

 معلم کارآمد کیست؟

هرگاه دانش آموزان متوجه شوند که آنچه معلم به هنگام وعظ و خطابه در کلاس بیان می دارد، با آنچه وی عملااز خود بروز می دهد متفاوت است، یعنی هماهنگی بین عقیده وعمل او وجود نداشته باشد، آنان به چنین موعظه هایی توجه نخواهند کرد و در پی عمل کردن به آنها برنخواهند آمد. این تفاوت و ناهماهنگی ممکن است بین انتظارات معلم از دانش آموزان و امکاناتی که عملابه آنان داده می شود نیز مشاهده شود. اگر معلم به دانش آموزان گوشزد کند که مجاز نیستند قبل از آنکه زنگ تفریح زده شود کلاس را ترک کنند اما در عمل نتواند این قانون را جامه عمل بپوشاند اعتماد دانش آموزان نسبت به قدرت رهبری معلم به تدریج کاهش می یابد.

رفتار دانش آموزان همچنین تحت تاثیر اعمال معلم در موارد زیر است: معلم به اهمیت مطالعه و خواندن کتاب تاکید فراوان می گذارد، اما خود او حتی یک کتاب هم نمی خواند.

معلم رعایت اصول اخلاقی را محترم و مهم می شمارد ولی دائما بر سر مسائل جزئی با خشم و فریاد با دانش آموزان روبرو می شود. معلم تاکید می کند که احترام به عقاید و نظریات دیگران و بویژه دانش آموزان همواره موردنظر اوست، ولی مکرر عقاید دانش آموزان را که به نظر خودش نادرست و احمقانه است به مسخره می گیرد. در تمام موارد دانش آموزان به جای توجه به آنچه معلم به شکل نظری بیان می دارد، به رفتارها و واکنش هایی که عملااز خود نشان می دهد گرایش پیدا می کنند. معلمان قاهر و زورگو با رفتارهای خصمانه اثرات زیان بخشی بر روی رفتار دانش آموزان دارند، در حالی که معلمان مهربان با رفتارهای غیرتهاجمی می توانند به سازگاری اجتماعی دانش آموزان خود کمک کنند. بعضی از نشانه های رفتارهای خصمانه عبارتند از اعمال قدرت، خجالت زده کردن و پافشاری در مطیع بودن دانش آموزان. برای رفتارهای ملایم و منطقی نیز می توان از تائید نظرات دانش آموزان، تشویق دانش آموزان به شرکت در بحث های کلاسی، اظهار علاقه نسبت به فعالیت های دانش آموزان و همدردی و درک دانش آموزان نام برد. دانش آموزان در کلاس هایی که توسط معلم مهربان و منطقی اداره می شود رفتارهای سازگارتر و ملایم تری از خود نشان می دهند و عکس این قضیه نیز صادق است. به این ترتیب نباید فراموش کرد که معلم می تواند تاثیر فوق العاده ای بر محیط کلاس و در نتیجه بر رفتار دانش آموزان داشته باشد. بین معلم و شاگرد نباید تاثیر دانش آموزان بر رفتار معلم را نادیده انگاشت، زیرا که این تاثیر و تاثر ااما در یک فرآیند دوطرفه انجام می گیرد. در اغلب موارد الگوی رفتاری و واکنش های (مثبت و منفی) معلم در کلاس رابطه و هماهنگی قابل توجهی با نوع رفتارها و واکنش های دانش آموزان در کلاس دارد. به طور کلی تدریس در کلاس به شکل یک رابطه دو جانبه رخ می دهد که در آن، دانش آموزان و معلمان یک واحد در هم تنیده را تشکیل می دهند. مثلاهنگامی که دانش آموزان در کلاس بدرفتاری می کنند برنگرش معلم نسبت به آنان تاثیر گذاشته و این نیز به نوبه خود بر نگرش دانش آموزان نسبت به معلمشان اثر خواهد گذاشت. این تاثیر و تاثرها نقش اساسی در بالاو پایین بردن سطح یادگیری دارد. (شریفی ،حسن پاشا ،رشد معلم اذرماه ۶۹-۷۰).

معلم واقعی کیست؟

بسیاری از معلمین تازه کار غالبا مقدار زیادی از وقت خود را به طراحی و تمرکز بر روی دروس و موضوعات صرف می کنند و فراموش می کنند که تدریس خوب صرفا به شیوه ها و کارافزارهای یادگیری خلاصه نمی شود. گروه زیادی از معلمین به هنگام تدریس، به جای آنکه شخصیت و رفتاری واقعی و طبیعی برای برقراری ارتباط با دانش آموزان از خود نشان دهند به ایفای نقش و بروز رفتارهای مصنوعی می پردازند. این گروه فکر می کنند که ایفای نقش می تواند آنان را در جلوگیری از بروز مسائل و مشکلات مربوط به نظم و انضباط محیط کلاس یاری دهد. رفتارهای سرد، خشن و دور از انسانیت بعضی از معلمان در محیط کلاس با فلسفه آموزش و نقش و رسالتی که به عهده آنان گذارده شده مغایرت دارد. این گونه رفتارها گاهی به این علت از آنان سر می زند که فکر می کنند در صورتی که رفتاری مهربانانه و روابطی دوستانه با دانش آموزان داشته باشند ممکن است آنان را افرادی سهل اندیش، بی کفایت و سست نظر قلمداد کنند. متاسفانه به دفعات زیاد مشاهده شده که معلمین تازه کار را با رهنمودهای غیرمنطقی و به دور از احساسات انسانی نظیر از همان آغاز با سرسختی صدای دانش آموزان را خفه کنید” و یا قدرت و ریاست خود را به دانش آموزان نشان دهید و به


پایان نامه روانشناسی : تأثیر اختلال بینایی در فرآیند‌های تحول روانی

تأثیر اختلال بینایی در فرآیند‌های تحول روانی

احساس کودک نابینا از جهان اطراف خود به تدریج و به وسیله سایر حواس برای او فراهم می‌شود، کودک نابینا از درک کلی اشیا» عاجز است، لذا برای شناسایی عالم خارج به کمک دیگران احتیاج دارد. همانطورکه ملاحظه می‌شود کودکان نابینا از لذت مشاهده و در نتیجه تقلید و همانند‌سازی که نقش مهمی در رشد شخصیت فرد ایفا میکند محرومند. از یادگیری بسیاری از مطالب و حتی کسب مهارت‌های ساده مانند غذا خوردن، لباس پوشیدن، رفع احتیاجات روزمره، که کودکان دیگر از آن بهره‌مند هستند ناتوانند. مسلماً این وضع نامطلوب باعث ایجاد حالت خشم و عصبانیت در کودک می‌شود لذا نابینایان از لحاظ تحصیلی وحرکتی عقب مانده‌تر از سایر اشخاص جلوه می‌کنند.

دانلود مقاله و پایان نامه

اگر چه ممکن است از لحاظ هوشی کاملا عادی باشند. در مورد بهره هوش افراد نابینا مطالعات زیادی صورت گرفته است و نشان داده شده است که نابینایی به خودی خود باعث هوش کمتر نمی‌شود و در صورتی که امکانات آموزشی مناسب باشد این کودکان بهره هوشی عادی خواهند یافت. یعنی با اموزش مناسب می‌توان سطح پیشرفت این کودکان را به اندازه‌ای افزایش داد که با کودکان بینا برابر شوند. به خصوص این که این افراد به سایر حواس خود بیشتر متکی بوده و از دقت، توجه و کنجکاوی زیادی برخوردارند. پیشرفت تحصیلی کودکان نابینا به اندازه پیشرفت تحصیلی کودکان ناشنوا دچار آسیب نمی‌شود و انگیزه‌های یادگیری را درکودکان نابینا بهتر می‌توان به وجود آورد. عقیده براین است که کودکان نابینا در فاصله ۶ ماهگی تا ۲ سالگی دچار فعالیت بیش از حد وبعد ازآن دچار فقدان هیجان، لاقیدی، بی‌رغبتی و بالاخره افسردگی می‌شوند. بدیهی است وقتی کودک اشیای اطراف خود را نشناسد و با آنها سرگرم نشود، طبعا به حرکت‌های عضلانی می‌پردازد تا به این وسیله به رضایت خاطری حاصل کند. این کودکان به طور مرتب سر خود را تکان می‌دهند، انگشتانشان را روی چشم هایشان فشار می‌دهند یا بی‌قراری می‌کنند. همه این تلاش‌ها برای شناسایی محیط اطراف است. برای جلوگیری از ظهور این عوارض باید کودک را پیوسته در ارتباط با محیط نگه داشت و با وی صحبت و بازی کرد. کودکان نابینا به علت مشکلات خاص خود در معرض خطر خستگی وضعف روانی قرار دارند، ولی ناراحتی شدید روانی در آنها کمتر به چشم می‌خورد. چون برخورد جامعه نسبت به نابینایان اغلب به صورت ترحم صورت می‌گیرد لذا نابینایان اغلب سازش با محیط را به طور نسبتاً عادی برقرار می‌کنند.

پرفسور پیاژه به صورت نظام مند تحول روانی انسان را بررسی کرده و دوره‌های مختلف تحول شناختی انسان را شناسایی کرده است. پیاژه تجارب حسی- حرکتی مثل دیدن و شنیدن را عامل مهمی در تحول شناختی کودک و رسیدن او به مراحل پیشرفته تحول منطق می‌داند.

 ۱- تاثیر نابینایی بر رشد داخلی کودک

رشد داخلی مربوط به رشد جسمانی، رشد دستگاه عصبی و رشد غدد درون ریز می‌باشد.

رفتارهای خاصی به کنش ساخت‌های مخصوصی وابسته هستند، مثلا هماهنگی شنیدن، حرکت وضعی و دیدن که تقریبا در ۵/۴-۴ ماهگی اتفاق می‌افتد – در کودکان


تکلم و مهارتهای کلامی نابینایان

تکلم و مهارتهای کلامی نابینایان

هر چند که ارتباط در زمان نوزادی و آغازتولید صوت در کودکان بینا و نابینا مشابه است، تفاوت‌های تحولی هنگامی که کودکان شروع به تداعی معانی کلمات می‌کنند ایجاد می‌شود در مورد کودکان بینا تحول زبان تقریبا از طریق یکپارچه‌سازی تجربیات دیداری و نمادهای کلمات صورت می‌گیرد کودکان نابینا نمی‌توانند تکلم را از طریق تقلید بصری یاد بگیرند و باید به درون دادهای شنوایی متکی باشند. در نتیجه در افراد ی که نابینای مادر زادی هستند زبان ممکن است به میزان کمتری رشد کند. کاتس فورث روان‌شناسی که خود نابینا بود عقیده دارد افراد نابینا دارای زبان شفاهی هستند. به عبارتی آنها بر کلمات و تعابیری متکی هستند که با تجارب حسی شان همساز نیست. آنها ازطریق حواس شنیداری، لامسه و بویایی جهان را کشف می‌کنند و بدین جهت به نظر می‌رسد که زبان آنها متأثر از این وقایع است. به نظر کاتس فورث (الفاظی) – زبان غیر واقعی- به عنوان وسیله‌ای – جهت کسب مقبولیت اجتماعی وکسب حمایتهای اجتماعی توسط نابینایان به کار می‌رود (تام و مورفی، ۱۹۶۸).

– تحرک و جهت یابی

فرل 

[۱] (۱۹۸۳) بیان داشت که بدیهی ومسلم است که افراد بینا، حرکات رااز طریق مشاهده حرکات دیگران یاد گرفته باشند. کودکان بینا، از طریق مشاهده حرکات دیگران و تقلید از آن، یاد می‌گیرند که چگونه حرکت کنند. آنها این حرکات را تمرین می‌کنند و حرکات خودشان را نیز مشاهده می‌کنند، که این پسخوراندی برای تعغیر و اصلاح حرکتشان به آنها می‌دهد، ولی کودکان نابینا، فرصت مشاهده دیگران و تقلید از حرکات آنان را ندارند. یکی از مهمترین توانایی‌های افراد نابینا و کم بینا برای سازگاری بیشتراین است که آنها بتوانند در محیط اطرافشان حرکت کنند. تحرک افراد نابینا به میزان زیادی به توانایی شان در درک فاصله‌ها بستگی دارد. متخصصان دو راه مختلف راکه شخص مبتلا به نقص بینایی می‌تواند از طریق آن اطلاعاتی مربوط به فاصله‌ها را دز ذهن تجسم بخشند، تشریح کرده‌اند. یکی از راه ها روش توالی» است ودیگری از طریق رسم نقشه‌ای است که بتواند روابط کلی نقاط گوناگون را در محیط ترسیم کند (تام و مورفی، ۱۹۶۸).
پایان نامه

– تحول اجتماعی و سازش یافتگی شخصیت

بدون بینایی، ادراکات ما درباره خودمان و جهان اطراف به طرز چشمگیری متفاوت است. برای یک فرد نابینا این تفاوت‌های ادراکی ممکن است منجر به مشکلات عاطفی و اجتماعی گردد. برای مثال افراد نابینا قادر نیستند حالات و حرکات بدنی افراد را تقلید کنند به همین علت نمی‌توانند یکی از مهمترین مؤلفه‌های مستقیم سیستم ارتباط اجتماعی یعنی (زبان بدن) را رشددهند.

ظرافت‌های ارتباط غیر کلامی ممکن است بطور معنی‌داری در قصد و نیت کلمات بیان شده تغیر ایجاد کنند. ناتوانی یک فرد در تحول سیستم ارتباطی غیر کلامی از طریق دریافت نشانه‌های دیداری (نظیر: تجلیات چهره‌ای و یا حرکات دست) نتایج عمیقی بر تعاملات بین فردی فرد نابینا دارد و وی را نه تنها در دریافت یا تفسیر زبان کلامی بلکه در بیان آنچه که به دیگران می‌گوید دچار مشکل می‌سازد (تام و مورفی، ۱۹۶۸).

– تحو ل مفهوم خود (تصور از خود)

بینایی اولین دستگاه حسی در نوزادان است، زیرا که بیشترین اطلاعاتی که نوزاد در مورد خودشان ومحیط اطرافشان یاد می‌گیرند از طریق سیستم بینایی صورت می‌گیرد. سازمان‌بندی اولیه ادراک بینایی بطور بالقوه در جهت متوجه ساختن نوزادان به عناصری در جهان است که برای بقاء و تحول آنها بسیار مهم هستند. تفسیر در بحث تحول اولیه خود بیان می‌کند که جنبه‌هایی ازخود را که از طریق ادراک مشخص ومعین می‌شوند، به خصوص ادراک خود در فعالیت با محیط فیزیکی یا اجتماعی، کسب می‌کنند. دو نوع خود از طریق این ادراک تشکیل می‌شود: خود بین شخصی» که خود و افراد دیگر را به هم متصل یا مجزا می‌سازد، و خود (خود بوم‌شناسی) که خود ومحیط فیزیکی را بهم متصل یا مجزا می‌سازد. این دو جنبه خود در آغاز تولد شکل می‌گیرند و به حیات خود در دوران بعدی زندگی ادامه می‌دهند. بر خلاف انواع دیگر خود که بعدا تحول می‌یابند، این احساسات اولیه خود بطور مستقیم از طریق تجربه ایجاد می‌شوند و مجددا توسط کودک ساخته نمی‌شوند. خود بین فردی به ادراک خود در رابطه با دیگرن مربوط است واز طریق خیره شدن دو جانبه، حرکات بدنی مشروط، کلام‌سازی متقابل و اشاره کردن وتلقین توجه ایجاد می‌شود. بینایی نقش بسیار مهمی در این دو


مهارت‌های اجتماعی نابینایان

مهارت‌های اجتماعی نابینایان

۲-۶-۱ رشد اجتماعی در نابینایان

پژوهش‌ها در رابطه با کودکان نابینا نشان می‌دهد که این کودکان الف) در دلبستگی بین نوزاد و مادر دچار تأخیرهای رشدی می‌باشند. ب) در مقایسه با همسالا ن بینای خود از تجارب اجتماعی کمتری برخوردارند. ج) از همسالان بینای خود باز خوردهای ناکافی دریافت می‌کنند (ون، ۱۹۸۳). محققان براساس ارزیابی‌های صورت گرفته به کمک مقیاس رشد اجتماعی وایلند نشان داده‌اند که برخی از کودکان مبتلا به اختلال بینایی در زمینه‌ی عملکردهای بین فردی دچار مشکل می‌باشند، امّا واضح نیست که آیا معلولیت آنها باعث چنین مشکلاتی شده باشد.

مطالعات بسیاری نشان می‌دهند که نوزادان معلول بینایی اختلال در رفتار خندیدن دارند. برای نمونه فریدمن (۱۹۶۴) در پژوهشی به این نتیجه رسید که نوزادان مبتلا به اختلال بینایی در مقایسه با همسالان بینای خود در عمل خندیدن رشد نیافته‌تر می‌باشند. وی همچنین با بررسی کیفیت خندیدن در نوزادان نابینا نسبت به نوزادان بینا متوجه شد که این عمل در نوزادان نابینا بیشتر به صورت رفلکس صورت می‌گیرد.

۲-۶-۲ ویژگی‌های و محدودیت‌های روانشناختی کودکان نابینا

– توانایی هوشی

ادراکات یک کو دک نابینا ممکن است بر اساس درون دادها ی حسی سایر حواس به غیر از بینایی باشد. واضح است که تجارب یادگیری کودک نابینا بطور معنی‌دار ی به خاطر فقدان بینایئش محدود است. مطالعات اولیه درباره کنش هوشی کودکان نابینا اغلب در رابطه با متوسط بهره هوشی آنها صورت گرفته است. اما مطالعات بعدی اغلب به روی بررسی ابعاد ویژه هوشی با احتیاط بیشتر صورت گرفته است .

کودکان نابینا در برخی از حوزه‌ها با کودکان بینای همسن وسال متفاوت هستند. این حوزه‌ها، طیفی از درک مفاهیم یا دانش کلی درباره جهان را شامل می‌شود .

ساموئل هیز در اثر کلاسیک خود تحت عنوان مشارکت‌ها در روانشناسی نابینایی» سه نکته مهم را گزارش می‌دهد: اولاً، نابینایی بخودی خود به هوش کمتر نمی‌انجامد، تعدادی از کودکان نابینا که بهره هوشی آنها به مدت چند سال پایین بود به مراتب هوش آنها به سرعت افزایش یافت.

ثانیاً، نتوانسته است نکته‌ای به زیان دانش آموران نابینا به خصوص در رابطه با هوش کلامی آنها پیدا کند.

ثالثاً، ارتباطی بین آغاز ابتلا و بهره هوشی وجود ندارد.

بطور کلی اغلب پژوهشها حکایت از این دارند که افراد نابینا از لحاظ بهره هوشی اختلافات فاحشی با افراد بینا ندارند (شریفی درآمدی، ۱۳۷۶)

 – توانایی مفهوم‌سازی

تحول توانایی‌های شناختی یا ادراکی کودکان نابینااز کودکان بینا عقب‌تر است (ویتکین

[۱]، ۱۹۸۶، هرمن

[۲]، ۱۹۸۶) هم چنین کودکان نابینا در تکالیفی که به تفکر انتزاعی نیاز دارد، عملکرد ضعیف تری دارند و آنها اغلب به روش عینی ومشخص با محیط خود برخورد می‌کنند یا در درک جنبه‌های ملموس محیط تواناترند.

فریدمن (۲۰۰۱) کودکان نابینا را در کسب توانایی طبقه‌بندی اشیاءآموزش داد و دریافت که این آموزش آنچنان در مورد کودکان نابینا مؤثر بوده است که می‌توانند با کودکان بینا برابری کند.

به این ترتیب اهمیت توانمندی‌های مفهومی همچون توانایی طبقه‌بندی به هوش مربوط است (تلفورد

[۳]، ۱۹۸۶) دریافت اگر چه کودکان نابینا نسبت به کودکان بینا در تکالیف سری‌های تکراری اعداد بهتر عمل می‌کنند اما کودکان نابینا به طور معناداری نسبت به کودکان بینا در موضوعاتی که باید چگونگی تشابه دو چیز را بگویند (مثلا مداد و گل) بدتر عمل می‌کنند. این ناتوانی در درک و یافتن تداعی‌ها، نشان‌دهنده فقدان تجاربی است که توانایی پیوند و تداعی بین افکار و اشیاء را در کودکان نابینا محدود می‌کند. برخی از مطالعات در باره نقش بیان کلامی در مفهوم‌سازی خاطر نشان می‌سازد. که بیان کلامی کودکان نابینا ممکن است غالبا نقایص شناختی دیگر این کودکان که ناشی از وضعیت معلولیت آنها است را پنهان سازد.

رنیل

[۴] (۱۹۸۲) بیش از صد کودک نابینا را در زمینه‌های سازگاری اجتماعی، ادراک حسی حرکتی، درک مطلب کلامی با کودکان بینا مقایسه کرد و دریافت که کودکان نابینا از لحاظ پختگی، درک و فهم، جهت یابی محیطی در سطح پایین تری قرار می‌گیرند. او بر اساس نتا یج حاصل از تحقیقات خود و سایر محققین ثابت کرد که تحول ساخت مفهومی در کودکان نابینا احتمالا با تاخیر صورت می‌پذیرد و پیشنهاد کرد که چون برتری بینایی در مراحل اولیه یادگیری پایه اساسی برای فرآیند‌های هوشی عالی تری به شمار می‌آید، لذا ایجاد و توسعه برنامه‌ریزی نظام‌دار از تجارب برای کودکان نابینا مهم و ضروری می‌باشد.

کودکان نابینا باید اطلاعات بیشتری درباره اشیاء به دست آورند و نیز باید بتوانند آنها را لمس کنند و همزمان با شنیدن اسامی اشیاء آنها را مورد استفاده قرار دهند در این صورت درک عمیق تری از اشیاء و مفاهیم مربوط به آنها کسب می‌نمایند.

گسترش توانایی‌های مفهو می‌کودکان نابینا به کمک تصویر‌سازی ذهنی – شنیداری در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است (به نقل از تام و مورفی، ۱۹۶۱).

– درک مفاهیم مربوط به فضا

اغلب به نظر می‌رسد که کودکان نابینا در درک مفاهیم مربوط به فضا تاخیر دارند. پاره‌ای از تحقیقات نشان می‌دهند که نابینایان در زمینه تحول مفاهیم فضایی» ضعیفتر هستند، اما در مقابل مطالعات (تلفورد، ۱۹۸۲) نشان می‌دهند که مفهوم‌سازی فضا برای افراد نابینا ناممکن نمی‌باشد. نابینایان غالبا مفاهیم مربوط به فضا را به کمک حواس به غیر از حس بینایی فرا می‌گیرند. به همین دلیل محدودیتهای حس لامسه و حس شنوایی ممکن است آنها را با مشکل روبرو سازد به عقیده تلفورد (۱۹۸۶) نابینایان دانش مربوط به چگونگی فواصل وروابط بین اشیاء (کیفیات فضایی اشیاء) را ازراه حس لامسه و حرکات بدنی (حس حرکت) کسب می‌کنند. تجارب لمسی حس حرکت (تجارب مستقیم) نیازمند تماس مستقیم فرد با آن یا حرکات بر حول اشیا ءاست. از این رو درک اشیاءدور نظیر اجرام سماوی، ابرها، افق و اشیاءبزرگی همچون کوهها و سایر واحدهای جغرافیایی و یا چیزهای کوچکی مانند باکتری‌ها برای نابینایا ن کاری بس دشوار است (به نقل از تام و مورفی، ۱۹۶۱).

– تحول ادراکی و جبران حسی»

تحو ل ادراکی -حرکتی نه تنها برای رشد مهارتهای حرکت ضروری است بلکه برای رشد شناخت، زبان، اجتماعی شدن و شخصیت نیز مهم می‌باشد. وران معتقد است که توانایی تمایز‌های ادراکی یک کودک نابینا در زمینه‌هایی نظیر بافت، وزن و صدا با کودکان بینای همسن و سال خود قابل مقایسه است اما افراد نابینا نمی‌توانند به خوبی ‌تکالیف پیچیده ادراکی نظیر شناسایی روابط فضایی و یکپارچه‌سازی حسی- حرکتی را انجام دهند (شریفی درآمدی ۱۳۷۶). یک اعتقاد شایع اما نادر در مورد توانایی‌های ادراکی افراد نابینا این است که به خاطر کاهش بینایی، افراد نابینا در زمینه‌های حواس دیگر توانایی بیشتری دارند. بنا به نظریه جبران حسی، اگر یکی از گذرگاههای حسی نظیر حس بینایی قطع شود، حواس دیگر بطور خو د کار قوی‌تر و نیرومند‌تر خواهند شد. بنا به این اعتقاد افراد نابینا ظرفیتی بیشتر برای شنیدن، بویایی وبه خاطر سپاری دارند. هر گونه برتری افراد نابینا به خاطرتوجه بیشتر به نشانه‌ها و علائم کوچک و راهنمایی و اطلاعات منبع می‌باشد. و نمی‌تواند بخاطر پایین بودن آستانه‌های حسی آنها باشد (شریفی درآمدی، ۱۳۷۶).

[۱]– Vitkin

[۲]– Herman

 


ویژگی‌های مهارتهای اجتماعی

ویژگی‌های مهارتهای اجتماعی

 

مهارتهای اجتماعی رفتارهایی است اکتسابی که از طریق مشاهده، مدل سازی، تمرین و بازخورد آموخته می‌شود و دارای ویژگی‌های زیر است: رفتارهای کلامی و غیرکلامی را در بر می‌گیرند، پاسخ‌های مناسب و مؤثر را در بردارند، بیشتر جنبه تعاملی داشته، تقویت‌های اجتماعی را به حداکثر می‌رسانند، براساس ویژگی‌ها و محیطی که فرد در آن واقع شده است، توسعه می‌یابند و از طریق آموزش رشد می‌کنند (مایکلسون[۱]، ۱۹۸۳، به نقل از کرامتی، ۱۳۸۱).

 

در کل ویژگی‌های مهارت اجتماعی از این قرار است:

 

۱) ارتباط فرد به فرد که شامل تبادل و تفسیر پیام هاست.

 

۲) عوامل مؤثر در یادگیری رشد پیدا می‌کنند و علاوه بر شخصیت فرد، تجارب گذشته و تعامل بین فردی او نیز در رسیدن به هدف مؤثر است.

 

 

۳) به صورت کلامی (سخن، لغات یا جملات) و یا غیرکلامی (استفاده از چشم، تن صدا، بیان چهره‌ای و ژست‌ها) می‌باشد.

 

۴) از فرهنگ و گروه اجتماعی که فرد در آن زندگی می‌کند، تأثیر می‌پذیرد.

 

۵) از طریق تقویت اجتماعی رشد پیدا می‌کند. این تقویت در صورتی مؤثر است که مورد علاقه فرد بوده برانگیزاننده باشد.

 

۶) طبیعت دوجانبه دارد و رفتارهای دوسویه را می‌طلبد. از عوامل محیطی، سن، جنس و موقعیت دیگر افراد، تأثیر می‌پذیرد (بالارد، ۱۹۹۳).

 

مایکلسون[۲] و دیگران (۱۹۹۴، به نقل از کارتلج و میلبرن، ۱۹۸۵) در ارزیابی نشانه‌های مهارت اجتماعی به شش عنصر اصلی اشاره می‌کنند:

 

۱) مهارت‌های اجتماعی به طور معمول آموخته می‌شوند.

 

۲) شامل مجموعه‌ای از رفتارهای کلامی و غیرکلامی گوناگون هستند.

 

۳) مستم داوطلب شدن و ارائه پاسخ‌های مناسب و موثرند.

 

۴) تقویت‌های اجتماعی دیگران را به حداکثر می‌رسانند.

 

۵) ماهیتی تعاملی دارند و به زمان‌بندی مناسب و تأثیر متقابل برخی از رفتارها احتیاج دارند.

 

۶) تحت تأثیر عوامل محیطی همچون سن، جنس و پایگاه طرف مقابل می‌باشند.

 

ایسلر و فردریکسن [۳] (۱۹۸۰، به نقل از کارتلج و میلبرن، ۱۹۸۵) مهارت‌های اجتماعی را هم دارای جنبه‌های مشهود و هم دارای عناصر شناختی نامشهود می‌دانند. عناصر شناختی نامشهود افکار و تصمیماتی است که باید در ارتباطات متقابل بعدی گرفته شود یا انجام گیرد این عناصر همچنین مقاصد و بینش فرد دیگری را شامل می‌شود که واکنش در برابر آن احتمالاً بر اندیشه‌های طرف مقابل تأثیر می‌گذارد.

 

۲-۵-۵ شش ویژگی عمده مهارتهای اجتماعی

 

هارجی و همکاران به شش ویژگی عمده از مهارتهای اجتماعی اهمیت می‌دهند که عبارتند از:

 

۱- رفتارهایی توام با مهارت‌های اجتماعی معطوف به هدف و تعهدی هستند. آنها رفتارهایی هستند که شخص به منظور رسیدن به یک پیامد مورد نظر به کار می‌گیرد و بنابراین رفتار رفتار هدفمندی می‌باشد و یا رفتارهای تصادفی یا غیر عمدی متفاوت دارند. این هدفها ممکن است در حین تعامل اجتماعی خود آگاه نباشند و این واقعاً مشکلی از عمل ماهرانه است.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲- رفتارهای دارای مهارت‌های اجتماعی با هم ارتباط درونی دارند، یعنی آنها رفتارهای همزمانی هستند که به منظور رسیدن به یک هدف مشترک به کار گرفته می‌شوند.

 

۳- مهارتهای اجتماعی باید متناسب با موقعیتی باشند که در آن به کار گرفته می‌شوند در حالی که رفتارهای معینی اگر در یک موقعیت به کار روند مناسب خواهند بود ولی با بکارگیری آنها در زمینه‌ای دیگر می‌تواند غیر قابل پذیرش باشد. بنابراین به منظور اینکه رفتارهای مرتبط به هم در زمینه‌ای که به کار می‌روند، موفقیت آمیز باشند، دانش قواعد موقعیت اجتماعی بسیار مهم می‌باشد. بنابراین در صورتی که در جریان تعامل گوینده ژست غالب بگیرد و از گوش دادن به دیگران خودداری نماید، خوب سخن گفتن او ممکن است دارای ارزش کمتری باشد. توانایی به کارگیری مناسب مهارت با شخصی که در حال تعامل با او هستیم بسیار مهم است. به عنوان مثال برای تشویق کودکان، نوجوانان، اعضای هم جنس و جنس مخالف از روش های مختلفی استفاده می‌شود. همچنین دانش ویژگیهای رفتاری معین، ممکن است از نظر بعضی گروه ها مناسب و از نظر برخی گروه های دیگر نامناسب باشد.

 

۴- مهارتهای اجتماعی بر حسب واحدهای رفتاری که شخص نشان می‌دهد، تعریف می‌شود و در یک دید، همه آنچه را هر کس در حین تعامل اجتماعی درباره یک شخص می‌داند، چگونگی رفتار واقعی اوست. همه انواع قضاوتها درباره مردم با چنین استنباط‌هایی از رفتار همراه می‌باشد (غمگین بودن، شوخ طبع بودن، گرم بودن، سرد بودن و مانند اینها) رفتارماهرانه در ماهیت خود به عنوان سلسله مراتبی از عناصر کوچک، همچون تکان دادن سر تا ترکیبی از حوزه‌های مهارتی بزرگتر همچون رانندگی کردن مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. به طرز مشابهی حوزه‌های بزرگتر مهارت‌های اجتماعی همچون مصاحبه کردن را می‌توان به صورت اجزای کوچک ترکیب شده با هم، سوال کردن، تقویت کردن و. . . . ) در نظر گرفت. این دیدگاه آموزش مهارت اجتماعی را در جهتی هدایت کرده است که بر اساس آن آموزش، ببینده تشویق می‌شود تا واحدهای رفتاری کوچکتر را فرا بگیرد و قبل ازآنکه بخواهد آنها را به صورت پاسخ‌های اجتماعی بزرگتر شکل دهد.

 

۵- مهارت‌های اجتماعی، هر یک از رفتارهایی هستند که قابل یادگیری می‌باشند.

 

۶- عنصر نهایی مهارت اجتماعی که چهره‌ای از نظریه یادگیری اجتماعی نیز هست، عبارت است از درجه‌ای از کنترل شناختی که افراد بر رفتارهایشان دارند. بنابراین شخصی که از نظر اجتماعی بی‌کفایت است، ممکن است عناصر اساسی رفتارهای مربوط به مهارت‌های اجتماعی را یادگرفته باشد ولی فرآیندهای فکری مناسب برای کنترل استفاده از این رفتارها را به دست نیاورده باشند (هارجی، ۱۳۸۴).

 

۲-۵-۶ طبقه‌بندی مهارتهای اجتماعی از نظر کارکرد

 

مهارتهای اجتماعی از نظر کارکرد در سه طبقه قرار می‌گیرند الف- مهارتهای اجتماعی که رشد ارتباط اجتماعی را تسهیل می‌کند: اکثریت مردم برقراری ارتباط با سایرین را یک هدف مطلوب و تجربه‌ای پاداش‌دهنده و یا به عبارتی یک رویداد تقویت‌کننده می‌دانند. این تعامل‌ها شامل وعده ملاقات داشتن، هم صحبت و دوست صمیمی یا ملاقات افراد در مهمانی هاو سایر اجتماعات غیر رسمی است. تمام مهارتهای اجتماعی که پیدایش یک ارتباط اجتماعی را تسهیل می‌کنند وجه مشترکی دارند. به طوری که مهارت اجتماعی، جذابیت اجتماعی یا ارزش تقویت فردی که در آن را بروز می‌یابد را افزایش می‌دهند. چنین رفتارهایی نه تنها دریچه‌ای را به سوی ارتباط‌های تقویت‌کننده می‌گشاید بلکه این احتمال را که دیگران از هر فرصتی برای ارتباط با چنین فردی استفاده کنند، افزایش می‌دهد.

 

ب- مهارتهای اجتماعی در بافت بین فردی برای نیل به تقویت‌های غیر اجتماعی به کار می‌روند:

 

مهارتهای اجتماعی در مواردی فرد را در جهت رسیدن به هدف مطلوبی که در اصل بین فردی نیست، یاری می‌دهند. مثلاً مهارتهای مصاحبه شغلی که در یک بافت اجتماعی وجود دارد (تعامل بین متقاضی و مصاحبه گر) ولی تقویت کننده‌ای که اکثرا متقاضی‌ها در پی آن هستند، استخدام است و نه ایجاد یک رابطه. لذا مهارت‌های مصاحبه شغلی، نشان‌دهنده ترکیبی از رفتارهای اجتماعی است که فرد را به سوی یک تقویت‌کننده غیر اجتماعی ولی مهم سوق می‌دهد.

 

ج- مهارتهای اجتماعی که مانع از دست دادن تقویت‌های جاری می‌شوند:

 

برخلاف مهارت‌هایی که اصولاً ارزش تقویتی یک فرد را افزایش داده و واکنش گرایشی سایرین را تسهیل می‌کند و نیز مهارت‌هایی که باعث دست یافتن فرد به اهداف مطلوب غیر اجتماعی می‌شوند. توانش‌های متعددی برای مقابله با رفتارهای نامعقول دیگران لازم است که به جرات امتناع چنین هدفی را تامین می‌کند. در اینجا جرات امتناع به آن توانش‌هایی اطلاق می‌شود که یک نفر برای جلوگیری یا مانع شدن دیگران لازم دارد (عناصری کافکی، ۱۳۷۳).

علل افت تحصیلی :

علل افت تحصیلی :

در مورد علل افت تحصیلی اغلب محققان و صاحب نظران از دو طبقه علتها یعنی داخلی و خارجی سخن گفته اند البته باید این نکته را در نظر داشت که این عوامل از هم جدا نبوده و بر هم تاثیر داشته و نمی تواند آنها را به طور مجزا مورد بررسی قرار داد ولی برای بهتر شناخته شدن این عوامل و جستجوی راه حل مناسب برای هر یک از آنها به بررسی این عوامل به طور مجزا می پردازیم.

 

الفعوامل داخلی :

در مورد عوامل داخلی که عمدتا مربوط به خود نظام آموزش و پرورش می باشد می توان به موارد زیر اشاره کرد.

 

۱)   نامتناسب بودن روشها و امکانات آموزشی با محتوای کتب درسی :

روش های تدریس و یادگیری متداول در آموزش و پرورش به جای استفاده از تمام استعدادها و هدایت این تواناییهای بالقوه دانش آموزان برای تحقیق و تفحص ،جستجو کردن،مشاهده کردن ، تجربه و آزمایش کردن ،تجزیه و تحلیل امور به روش های سنتی و استفاده از نطق و بیان تاکید می کند. تاکید بیش از حدی که بر روش های یادگیری غیرفعال می شود ذوق و خلاقیت و ابتکار دانش آموزان را نادیده میگیرد ،انگیزه ها و علایق آنان را به فردی منفعل و بی علاقه تبدیل می کند که نتیجه آن به صورت بی حاصل بودن نظام آموزش و پرورش با کارآیی نامناسب این نظام به صورت افت تحصیلی بروز می کند(پولادی، محمد علی ،۱۳۷۵). در کشورما محتوای کتب درسی توسط دفاتر تحقیق و تالیف کتب درسی به وسیله اساتید متخصص تدوین می شود .سطح ارتباط مولفین کتاب با عوامل دیگر با محتوای کتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش آموز و تقاضای معلم بی اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیک وجود ندارد .لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلی خود به تعیین محتوای درسی پرداخته اند .موضوع های درسی مدون بعنوان منبع اصلی اطلاعاتی در برنامه آموزشی ایجاب می کند که یک سازماندهی منطقی و از پیش تعیین شده داشته باشیم.حتی گام های تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه آموزشی بتواند به نحوی موثر و کارآمد به انتقال دانش بپردازد با توجه به عدم کتب و نامناسب بودن با درک و فهم دانش آموز و حتی زمان و مکان آموزشی با چالشهای جدی روبرو هستیم با این شیوه جریان یادگیری به یک جریان مکانیکی مبدل شده است.نقاط ضعف این شیوه طرح محتوای کتب درسی عبارتند از ::

  • معلومات تکه تکه شده و مجزا از یکدیگر در قالب دروس مجزا ارائه می شود لذا سریع فراموش می شود و از کاربرد علوم اموخته شده کاسته خواهد شد.
  • برنامه درسی با موضوع محور ارتباطی با دنیای واقعی دانش آموزان ندارد و مسائل و مشکلات و امور زندگی دانش آموز به طور پیوسته در برنامه درسی او گنجانده نشده است.
  • به توانمندیها و علایق ،نیازها و تجربه در گذشته دانش آموزان توجه کافی مبذول نمی شود لذا انگیزه های لازم برای یادگیری از آنها را سلب می کند.
  • محتوای کتب باید با زندگی طبیعی بیگانه نباشد.
  • درک دانش آموز از محتوا نباید تحت الشعاع کمیت اموزش قرار بگیرد.
  • مهارتهای شناختی مورد توجه قرار گیرد.
  • با توجه به گسترش دانش بشری و پیدایش قلمرو جدید در علم و کثرت موضوع های درسی هماهنگی با طول زمان کلاس، تعداد شاگردان و فضای آموزش ندارد(پولادی،محمد علی،۱۳۷۵).

۲)  نامتناسب بودن معلمان از نظر صلاحیت و شایستگی با نیازهای برنامه:

کمبود معلم مخصوصا در کشور های در حال توسعه یکی از دلایل شلوعی کلاسها و عدم توجه مناسب به اموزش و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان می باشد که این کمبود معلم باعث مردودی یا ترک تحصیل آنان می گردد و یکی از عوامل افت تحصیلی است .این کمبود معلمان وقتی با عدم کفایت و نامناسب بودن تربیت معلمان موجود در نظر گرفته میشود نقش این عوامل و افت تحصیلی بارزتر می گردد.در بسیاری از این قبیل کشورها میزان تحصیلات معلمان برای سطوحی که به تدریس و پرورش در آنها به کار می پردازد کافی نیست.دوره تربیت معلم بسیار کوتاه است و نامناسب و یا اصلا وجود ندارد و در صورت موجود بودن این دوره تربیت معلم میان روشها و نظریات ارائه شده در برنامه های تربیت معلم و روش و امکانات کاربردی این نظریات در مدارس جدایی و ناهمسانی موجود است بطوریکه این امر به بی اعتمادی معلمان  نسبت به آموخته های دوره تربیت معلم خواهد انجامید.

۳)نامتناسب بودن روش های ارزش یابی و سنجش یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان :

بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که نمره امتحانی خواه از آزمونهای معلم ساخته حاصل شده اند و یا از آزمونهای میزان شده دارای ارزش نسبی هستند.در بدترین وضع این نمره ها بیان کننده ناهمگونی هایی هستند که در هدفها ،محتواها و روش های تعلیم و تربیت موجودند.ودر بدترین وضع نیز این نمره ها عملکرد یک دانش آموز نسبت به عملکرد دانش آموزان دیگر در همان سن و مرحله آموزشی هستند ارائه می کنند و در حدود شناخته شده ای از خطا نمره پایه بعدی را پیشگیری می نمایند و در هیچ موردی به تداوم یادگیری توجه نمی شود یعنی به این مطلب که امر یادگیری را نمی تواتند به صورت بسته ای مجزا و متناسب تقسیم می نمود و آنها را مورد ارزش یابی قرار داد توجه نمی گردد.

 

۴)عوامل مدیریتی دخیل در افت تحصیلی:

علی بهروش نیروی انسانی موجود در ساختار سازمانهای آموزشی را در سه بخش عمده، مدیریتی ، آموزشی و پرورشی و خدماتی تقسیم کرده و هر یک از این نیروها را به نوعی در افت تحصیلی دخیل می داند. ولی شیوه مدیریتها و مربیان آموزشی را بیشتر در این امر دخیل دانسته و به توضیح نقش آنها می پردازد.

او در بیان نقش مدیران آموزشی در ابتدا بیان می دارد :((مدیریت آموزشی نقش بسیار مهمی در مؤفقیت سازمانهای آموزشی دارد ، و در اهمیت آن همین بس، که به علت نقش تعیین کننده آن در رسیدن به هدفهای سازمانی به صورت مستقل مورد ارزیابی قرار می گیرد و به عنوان یکی از عوامل اصلی مؤفقیت سازمان در رسیدن به هدفهای آموزش و پرورش عمل می کند. امروزه در پی گسترش روزافزون نظام آموزشی، ضرورت بهسازی کیفیت نظام آموزشی ، مساله رهبری و مدیریت در آموزش و پرورش را بیش از پیش اهمیت بخشیده است بنابراین لازم می آیدرفتارهای  رهبری و مدیریتبا تحولات آموزش و پرورش در عصر حاضر همخوانی داشته باشد تا این که کیفیت مدیریت و کارایی مدیران واحدهای آموزشی نقش اساسی خود را در هدف یابی سازمانهای آموزشی و کاهش راندمان منفی آموزشی ابقاء کنند))

علی بهروش پس از بیان مقدمه فوق عوامل مدیریتی دخیل در افت تحصیلی را در چهار گروه تقسیم بندی نموده و به توضیح آنها می پردازد که این عوامل عبارتند از:

  • عدم آشنایی کافی مدیران آموزشی با مبانی و اصول مدیریت( غیر متخصص بودن مدیران)
  • عدم رعایت ضوابط در انتخاب مدیران واحدهای آموزشی
  • نا آشنایی مدیران با تکنیکهای نوین مدیریت و رهبری در وضع جدید مدرسه
  • کم تجربه بودن مدیران واحدهای آموزشی به خاطر کم سنی و جوانی(بهروش، علی، رومه اطلاعات ،۱۳۷۸).

 

 

 

 

 

بعوامل خارجی

 

۱) عوامل مربوط به دانش آموز:

بسیاری از مسائل مربوط به یادگیری و نابهنجاری های دانش آموزان از علتهای پنهانی که در تفاوتهای فردی نهفته است ناشی می شود . شناخت تفاوتها موجب بهبود کیفیت آموزش و پرورش و کاهش افت تحصیلی می شود . مساله تفاوت های فردی به ویژگیهای شناختی ، روانشناختی و شخصیتی از قبیل هوش ، انگیزش ، اعتماد به نفس ، توجه ، نارسائیهای جسمی و غیره مربوط می شود  . برای پی بردن به علل این تفاوتها لازم است که به علل وراثتی و محیطی و تأثیر متقابل این دو عامل بر هم اشاره شود . افراد از یک طرف با خصوصیات وراثتی معین به دنیا می آیند و از طرف دیگر در شرایط و محیطهای گوناگون پرورش می یابند . بنابراین تفاوتهای افراد نتیجه کنش متقابل بین محیط و وراثت است مهمترین عوامل فردی که در مردودی و افت تحصیلی نقش دارند عبارتند از :

  • هوش

بدون شک یکی از عومل مهم افت تحصیلی کمبود هوش و توانایی ذهنی است . هوش هر فرد را می توان به دو نوع هوش عمومی و اختصاصی تقسیم کرد . هوش عمومی نوعی توانایی است که در اغلب فعالیتهای انسان خود را نشان می دهد . هوش اختصاصی استعداد و توانایی خاصی است که فرد در یک یا چند زمینه خاص دارد . اگر به نمرات دروس مختلف یک دانش آموز بنگریم می بینیم که نوعی رابطه بین آنها وجود دارد که حاکی از هوش عمومی است یعنی این طور نیست که آن دانش آموز در یک درس بسیار قوی و در درس دیگر بسیار ضعیف باشد . از طرف دیگر ممکن است کمی تفاوت دیده شود مثلاً در درس علوم بهتر از تاریخ باشد که این نشاندهنده هوش اختصاصی است . افراد از نظر میزان برخورداری از هوش عمومی با یکدیگر تفاوتهای بسیاری دارند که باید به آنها توجه شود( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

کودکان و نوجوانان از نظر ظرفیت هوش با هم متفاوت هستند زیرا بهره هوشی افراد نتیجه تعامل بین وراثت و محیط است . بنابراین کودکان با ظرفیت متفاوت به دنیا آمده و در شرایط محیطی مختلف بهره هوشی خود را می یابند . بدیهی است درصد قابل توجهی از دانش آموزان که از نظر هوشی پائین تر از میانگین هستند ، در گروه دانش آموزان مرزی قرار دارند و احتمال اینکه این دانش آموزان شکست تحصیلی را بیشتر تجربه کنند زیاد است . این دانش آموزان اغلب در مدارس عادی حضور دارند و نیازمند توجه خاص معلمان و مشاوران مجرب هستند . برخی از تحقیقات نشان داده اند که انگیزه تلاش در این گونه دانش آموزان به دلیل عدم درک فهم مطالب درسی ، اندک است( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

  • انگیزش

انگیزش چیزی است که ما را از ملالت به سوی علاقه حرکت می دهد . انگیزش عبارت از آن چیزی است که به ما انرژی می دهد و فعالیتهای ما را هدایت می کند گاهی انگیزش را به موتور و فرمان یک اتومبیل تشبیه می کنند . انگیزه در واقع موتور حرکت هر فردی است . یکی از دلایل افت تحصیلی نداشتن انگیزه پیشرفت می باشد . آنهایی که دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند به تکالیفی روی می آورند که درجه دشواری آن در حد متوسط باشد و از تکالیف خیلی آسان یا خیلی متوسط دوری می کنند. چون تکالیف آسان برای آنها مبارزه ای به حساب نمی آید و ایجاد نگیزه نمی کند و انجام دادن تکالیف آسان فضیلتی به شخص نمی بخشد به این دلیل است که تکالیف دشوار برای آنهایی که خواستار پیشرفت هستند انگیزه آفرین نیست آنهایی که نیاز به پیشرفت پایین دارند به تکالیف نیمه دشوار روی می آورند و آنهایی که ترس شدید از شکست دارند به سوی تکالیف آسان می روند که احتمال موفقیت در انها بسیار است و احتمال شکست بسیار کم و یا اینکه به سوی تکالیف خیلی دشوار می روند که بهانه ای برای آنها باشد . روانشناسان در پژوهشها دریافته اند که نقش انگیزش در مسائل یادگیری و پیشرفتهای تحصیلی خیلی مؤثر تر از درجه هوش شاگردان است ( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

 

 

 

  • توجه

برای یادگیری و به خاطر سپردن هر مطلبی اولین شرط توجه به آن است بدیهی است اگر دانش آموز از هوش بالایی برخوردار باشد ولی به مطلب توجه نکند ، نمیتواند آن را فرا گیرد ، بنابراین باید خاطر نشان کرد علت افت و شکست تحصیلی بعضی از دانش آموزان ناشی از دامنه توجه پایین است و نیز عدم تمرکز حواس هنگام مطالعه و انجام تکالیف درسی نیز یکی از علل شکست و افت تحصیلی می باشد .

  • آشفتگیهای عاطفی و هیجانی

مشکلات عاطفی و هیجانی دانش آموزان در مقاطع مختلف رشد می تواند باعث افت تحصیلی آنان شود که مهمترین آنها را به اختصار توضیح می دهیم .

اضطراب و نگرانی

یکی از عوامل عاطفی که در یادگیری فرد تأثیر سوء دارد اضطراب است . اضطراب در یادگیری اختلال ایجاد می کند. این عامل در حالت شدید می تواند افت تحصیلی را باعث گردد چرا که فرد نمی تواند تمام قوای فکری و روانی خود را در هنگام یادگیری مطالب به کار گیرد . علت اضطراب و نگرانی می تواند ناشی از ترس از امتحان ، نمره ، معلم یا اختلالات عاطفی – رفتاری خانواده و غیره باشد . وجود اندکی اضطراب در انسان به عنوان یک حالت عاطفی و هیجانی نه تنها طبیعی است بلکه فقدان کامل آن می تواند مشکلاتی را پدید آورد . اما همین اضطراب که چاشنی زندگی است و انسان را به کار و کوشش و تکاپو وا می دارد اگر از حد اعتدال خود کند بسیار زیان بخش خواهد شد وجود اندکی اضطراب در دانش آموزان برای مدرسه و تکالیف آن ضروری است و موجب احساس مسئولیت ، برنامه ریزی و مطالعه بیشتر آنها می شود حتی در مواردی که برخی از دانش آموزان نسبت به درس ، امتحان و مدرسه هیچگونه مسئولیتی احساس نمی کنند گاه لازم است که معلمان یا اولیاء با تشریح عواقب قصور ، کوتاهی و تنبلی دانش آموزان مقداری اضطراب در آنها ایجاد کنند . اما از طرف دیگر مطالعات متعددی نشان داده است که اگر اضطراب شدید باشد کاهش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به همراه خواهد داشت . به بیان دیگر یکی از دلایل اساسی افت تحصیلی ، تجدیدی و مردودی دانش آموزان ،  اضطراب امتحان است که برخی مطالعات سهمی در حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد را نشان داده اند .

  • جنسیت

از دیگر متغیرهای فردی که می تواند تفاوتهایی را در پیشرفت یا افت تحصیلی دانش آموزان ایجاد کند جنسیت می باشد .  برخی از محققان معتقدند که دختران در علوم انسانی و پسران در علوم ریاضی و فنی توانایی بهتری دارند همینطور میزان مردودی در پسران به مراتب بیشتر از دختران می باشد . مسئله دیگر نحوه تفکر دانش آموزان است . به طوریکه دانش آموزانی که در امر تحصیل با شکست مواجه می شوند این امر را به فقدان توانایی خود نسبت می دهند و خود را ناتوان می پندارند . در آنها احساس عدم شایستگی ایجاد می شود و به تبع کاهش عملکرد را به دنبال دارد که خود باعث دور باطل و شکستهای پی در پی می شود .

  • نارسائیهای جسمانی

نارسائیهای جسمی و بیماریها ممکن است سبب پیدایش ناراحتیهای جسمی خاص در دانش آموزان شده به طوریکه در برنامه های تحصیلی کودک مزاحمت ایجاد کرده و در نهایت به افت تحصیلی منجر شود . نارسائیهای جسمانی خود به انواع مختلف تقسیم می شود که در اینجا به اختصار به چهار نوع از آنها اشاره می شود .

الف ) ضعف بنیه :

دانش آموزانی که ضعف بنیه دارند  و از سلامت کامل برخوردار نیستند نمی توانند زیاد فعالیت و کوشش کنند و به خاطر آمادگی برای انواع بیماری از پیشرفت تحصیلی باز می مانند .

 

 

ب ) ضعف بینایی و شنوایی :

آنهایی که دچار ضعف در بینایی و شنوایی هستند درس را خوب درک نمی کنند و خودبخود افت تحصیلی دامنگیر آنها خواهد شد . مطابق تحقیقات انجام شده ملی و بین المللی حدود دو درصد از کودکان و دانش آموزان بدون اینکه از عینک و سمعک استفاده کنند وبی آنکه شناسایی شده باشند دچار نارسایی بینایی و شنوایی هستند . در واقع یکی از مهمترین عوامل افت تحصیلی همانا ضعف بینایی و شنوایی است .

ج )‌ ناراحتیهای جسمی – حرکتی :

ناراحتیهای مربوط به مراکز عصبی و ناهماهنگی های حسی و حرکتی مانند صرع ، فلج مغزی نیز می تواند باعث افت تحصیلی شود .

د ) مشکلات ارتباطی :

دانش آموزانی که با دیگر دانش آموزان و معلمان ارتباط برقرار می کنند مشکلات خود را با آنها حل می کنند ولی ان دسته از دانش آموزانی که از این نظر مشکل دارند و نمی توانند با دیگران روابط حسنه برقرار کنند ومنزوی و گوشه گیر هستند ناچارند که مشکل خود را به خود بازگو کنند که به دور تسلسل خواهند رسید و مشکل آنها باعث افت تحصیلی در آنها خواهد شد .

  • مشکلات رفتاری

در بعضی از مواقع مشکلات رفتاری ، باعث افت تحصیلی می شوند . برخی از محققان معتقدند که اختلالات رفتاری ، رفتارهای افراطی ، مزمن و انحرافی هستند که گستره آن شامل اعمال تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه و گوشه گیرانه می باشد .

دانش آموزانی که دارای مشکلات رفتاری هستند توانایی ایجاد تمرکز و انگیزه لازم برای یادگیری ندارند و کمتر قادر به شرکت در کلاسهای عادی هستند زیرا به طور متوالی شکست را تجربه می کنند ( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

۲)  فقر محرومیت اقتصادی:

عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتوانی او در برآوردن کامل نیازهای افراد خانواده در افت تحصیلی فرزندان تاثیر فراوانی دارد چرا که عدم توجه به ی نیاز های اولیه فرزندان موجبات بی توجهی به نیازهای روحی و عاطفی آنها می شود و فرزندان برای تامین نیازهای خود مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار و اشتغال می گردند.

تحقیقات نشان می دهد که بحرانهای اقتصادی ،کاهش درآمد و فقر و بیکاری خانواده نه تنها در افت تحصیلی دانش آموزان تاثیر می گذارد بلکه انگیزه ای برای سوق دادن افراد به سوی جرایم و تخلف مقررات اجتماعی می شود همچنین فراهم نکردن تسهیلات آموزشی از جمله مدارس خوب ، وسایل تحریر مناسب ،البسه و تغذیه کافی و مناسب از سوی والدین باعث سرخوردگی و عدم گرایش کودکان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندن می شود.

حضور پدر در خانه از جمله عواملی است که بر روی رفتن یا نرفتن دانش آموزان به مدرسه تاثیر می گذارد  .مطالعه  تقریبا نیمی از کودکان که از درس خواندن محروم شده اند نشان می دهد که والدین این کودکان یا از هم جدا شده اند یا فوت کرده اند یا احیانا دارای پدر معتاد بوده اند چرا که الکل و دیگر مواد مخدر نیز بر زندگی نوجوانانی که والدین انها  به مصرف مخدر وابسته  باشند تاثیر فراوانی بر جای می گذارد این قبیل نوجوانان نه تنها  بعد ها در معرض خطرات ناشی از مصرف مواد مخدر هستند بلکه از مشکلات روانی اجتماعی نیز رنج می برند(شاهورانی ،احمد، و جمعی از پژوهشگران، ۱۳۸۴).

 

 

 

۳) شرایط و عوامل فرهنگی و اجتماعی :

این عوامل خود از دو جنبه قابل بررسی است :

۳-۱) تفاوت زبان بومی و فرهنگی با زبان فرهنگ عمومی جامعه:

در بسیاری از نقاط جهان زبانهای محلی متعدد و متفاوتی وجود دارند که مردم آنها با آن تکلم می کنند و تفکر انان نیز عموما تحت تاثیر این زبانهای محلی شکل میگیرد که عموما ساختی گسترده تر و پیچیده تر داشته و ارائه کننده مفاهیم و تجارب وسیع تر می باشد.بدین صورت دانش آموزانی که با زبان محلی تکلم می کنند عموما به زبان رسمی که در مدارس برای دانش آموزان مورد استفاده قرار میگیرد آشنا نشیند و این امر پیشرفت آنان را با مانع مواجه می سازد.

۳-۲) نگرش اجتماعی محل و خانواده نسبت به تربیت دانش آموزان از نظر جنسیت:

در بسیاری از کشورهای جهان بخش عظیمی از کودکان ،نوجوانان و جوانانی که از آموزش و پرورش محروم مانده اند یا پس از طی دوره ابتدایی اموزش و پرورش را ترک نموده انددختران می باشند. این واقعیت تا اندازه زیادی مولد کمبود امکانات و نیروهای لازم مخصوصا معلمان زن برای آموزش و پرورش و عمدتا در نقاط روستایی است و بخش عظیمی از آن نیز از نگرش کلی افراد در خانواده ها نسبت به تعلیم و تربیت دختران است که بر اثر عدم توجه به نقش مهم ن در ساختن اجتماع و خانواده و احراز مشاغل و فعالیتهای اقتصادی دختران را نیازمند به آموزش پیشرفته نمی دانند و علی الرغم پیشرفت تحصیلی مطلوب دختران در نظام آموزشی با ازدواج زودرس آنها را از تحصیل علم و دانش باز داشته و باعث ترک تحصیل انها می شوند و مشکلات و مسائل فراوان روانی فاجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برای آنان و جامعه به طور کلی فراهم می نمایند (پولادی،محمد علی، ۱۳۷۵).

 

 

۴) شرایط و عوامل خانوادگی :

مطالعه دانش آموزانی که دارای افت تحصیلی هستند نشان می دهد یکی از عوامل اصلی موثر بر این پدیده مسائل خانوادگی به ویژه از هم گسیختگی خانواده ،کم سوادی والدین ، مشکلات عاطفی ،انزوا ،جو اجتماعی روانی خانواده ،عدم ارتباط صمیمانه با پدر و مادر ،میزان درآمد خانواده ،شغل والدین ،میزان تفاهم والدین، حضور و یا عدم والدین ،وضعیت تحصیلی سایر خواهران و برادران می باشد که در سلامت روحی و جسمی دانش اموز تاثیر فراوانی می گذارد .دانش آموزی که از شرایط خانوادگی مناسب و پشتیبانی و حمایت عاطفی والدین خود برخوردار نیست و نیازهای روحی و روانی اش تامین نمی شود در پی ی احتیاجات  خود دچار بی توجهی به تحصیل یا ترک آن می شوند.پاسخ گفتن به نیازها از سوی والدین لازمه موفقیت هر دانش آموز است درحالیکه برخی از والدین بدون آگاهی از وظیفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقیت دارند.

نتایج یک تحقیق نشان می دهد که میزان تحصیلات والدین تاثیر فراوانی در کیفیت تحصیلی دانش آموز داردزیرا والدین تحصیل کرده به ویژه پدران در حل مشکلات درسی فرزندان بهترین یاور آنها خواهند بود. و می توانند برای فرزندان  خویش الگوی بسیار زیبایی از تعلیم و تربیت باشند.

۵) تحصیلات والدین:

ازآن جا که تحصیلات والدین می تواند نقش مهمی در امر تربیت فرزندان داشته باشند و والدین تحصیلکرده به دلیل احراز مشاغل بهتر و مفید تر به خودی خوداز فرهنگ بالاتر ومحیط وموقعیت بالاتر ومحیط وموقعیت بهتری برخوردار خواهند بود و برخورداری از موقعیت خوب اجتماعی به نوبه خود تأثیر روی نگرش فرزندان نسبت به والدین واحساس امنیت و اعتماد به نفس آنها می شود ودرنتیجه بهتر می توانند با محیط خود ارتباط برقرار کنند و همین امر موجب رشد وشکوفایی استعدادآن ها می شود. درحالی که کودکی که والدین وی تحصیلات خوبی ندارند نه تنها نمی توانند به وجودآنها افتخار کنند بلکه در خود احساس حقارت می کنند. وارتباط وتعامل آنها از سایرین کمتر است .البته تحصیلات به تنهایی نمی توانند عامل پیشرفت فرد محسوب شود. اما ازآنجا که تحصیلات میتواند موجب آگاهی بیشتر وقرار گرفتن در وضعیت اجتماعی، اقتصادی بالاترگردد و نیز در تحقیقات ثابت شده که شغل و سطح اجتماعی والدین نیز رابطه مستقیمی با پیشرفت تحصیلی فرزندان دارند. بنابراین ملاک انتخاب تحصیلات والدین و تأثیری که بر روی پیشرفت تحصیلی فرزند آن ها می گذارد به این دلیل منظور شده است که خانواده های با تحصیلات بالاتر فرزند کمتری دارند و بنابراین بهتر می توانند با آنها در ارتباط باشند. معمولاً وقت بیشتری برای رسیدگی به مسائل آن ها را دارند.

کودکی که در کنار بزرگسالان تحصیلکرده واهل مطالعه وبا حوصله پرورش یافته و بزرگ می شود مسلما پیشرفت تحصیلی او از سایر کودکانی که ازچنین محیط مساعدی بی بهره اند به مراتب بالاتر است.(گورگی , معصومی ۱۳۸۱ ).

بی سوادی والدین :

بی سوادی والدین نیز یکی از پارامتر هایی است که می تواند در افت تحصیلی دانش آموزان مؤثر باشد ، زیرا عدم توانایی والدین جهت کمک به فرزندان در امر تحصیل و نبودن پشتیبان در جهت راهمایی فرزندان ، می تواند سبب سر در گمی دانش آموز و ایجاد اضطراب در او گردد. همین عدم اطمینان در مورد آن چه که دانش آموز انجام می دهد و نبود راهنما در منزل سبب می شود تا دانش آموز با یقین و اطمینان کامل نتواند به پیش ببرد. البته این مطلب کلیّت ندارد و دانش آموزان با استعداد می توانند بدون راهنما نیز به سر منزل مقصود برسند و لیکن این موضوع ، مربوط به  دانش آموزانی است که دارای استعداد کمتری هستند و جهت پیشرفت ، نیاز به یاری دهنده دارند. » .(گورگی , معصومی ۱۳۸۱ ).

۶) محدودیت های محلی و جغرافیایی و توزیع نامناسب امکانات ورزشی:

بررسی وضع آموزش و پرورش کشورهای مختلف مخصوصا کشورهای جهان سوم مشخص می کند که امکانات آموزش در مناطق روستایی به مراتب نامناسب تر و ناچیز تر از مناطق شهری است که هم مربوط به محدودیتهای مالی و کمبود بودجه آموزش و هم تا اندازه ای نیز ناشی از شرایط طبیعی و موقعیت جغرافیایی این مناطق است که هم به علت دور بودن و وجود جاده های نامساعد و نبود امکانات جاذبه ای برای معلمان با تجربه و کارآمد نداشته و از تاسیسات لازم نیز برخوردار گشته اند این عوامل  همراه سایر شرایط ادامه موفقیت آمیز آنرا برای دانش اموزان ساکن در این مناطق غیر ممکن ساخته باعث ترک تحصیل و مردودی و افت می گردند.

۷) ارتباط با دوستان:

یکی از عوامل دیگر که سبب افت تحصیلی شدید دانش آموزان می شود معاشرت با افراد ناباب است. فراموش نکنید که دوستان در سرنوشت فرزندان شما نقش خیلی موثری دارند. بکوشید به طور غیر مستقیم کنترلی روی دوستان فرزندان خود داشته باشید و مراقب ارتباطهایی که آنها با دیگران در خارج از محیط خانواده برقرار می کنند باشید. در مدرسه دانش آموزان زیادی با افکار و شخصیت های متفاوت وجود دارند که همگی آنها می توانند تاثیرات مثبت و گاه نامطلوبی روی فرزند شما داشته باشند. طبیعتا شما همیشه نمی توانید همراه فرزند خود باشید ، ولی می توانید به او بیاموزید هر کسی را به دوستی قبول نکند. بکوشید علاوه بر داشتن شناختی از دوستان نزدیک فرزندان خود شناختی نیز از خانواده آنها داشته باشید.

کشش به سوی غیر همجنس

خیلی از دانش آموزان در فاصله سالهای راهنمایی – دبیرستان دل به عشقهای زودرسی می دهند که سبب انحراف فعالیت های ذهنی آنها از مطالب درسی به احساسات زودگذر می شود. در چنین شرایطی دانش آموزان به جای صرف انرژی خود برای مطالعه دل به احساسات خود و طرف مقابل می دهند و تمام تلاش خود را برای جلب توجه طرف مذکور متمرکز می کنند و از مسیر اصلی منحرف می شوند. باید دانست کمبود عاطفه در دانش آموزان به سرعت خود را نشان می دهد.

والدین می توانند برای بازگشت مجدد فرزند دانش آموز خود به مسیر اصلی زندگی نقش موثری در این خصوص ایفا کنند. ارتباط برقرار کردن با غیرهمجنس در طول تحصیل در سال های آخر دبیرستان که سالهای سرنوشت سازی در آینده دانش آموزان هستند سبب تغییر هدف و علاقه می شود. به دانش آموزان خود بیاموزید که دوست داشتن درس و نه دوست داشتن دیگران آنها را به پیروزی می رساند. دانش آموزانی که از درس راهی برای رسیدن به هدف نساخته اند انگیزه هم برای پیروزی ندارند.

۸) عدم وجود انگیزه تحصیلی در دانش آموز :

شاید به جرات بتوان گفت مهمترین عاملی که می تواند در نظام آموزشی ما اختلال ایجاد کند.این است که دانش آموزان نمی دانند چرا و با چه هدفی باید مدرسه بروند که این موضوع به عدم اطمینان دانش آموزان نسبت به آینده شغلی آنها مربوط می شود .ترس از قبول نشدن در امتحانات عدم استفاده از برنامه غذایی مناسب در


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها